كه در حال نگهبانى در محله بودند، مصادره
گرديد. آنها بازجويى به نام احمد خان و گروهبانى به نام اكبر را كه براى تحقيق
پيرامون مسئله آمده بودند، تهديد كردند كه در صورت عدم بازگشت به سوى آنها
تيراندازى خواهد شد، و سپس محله را ترك نمودند. به همراه يوسف فردى مسن به نام
حاجى محمود را هم، كه هفتاد ساله بود، دستگير و زندانى ساختند.
36. روز شنبه نهم جمادى الاول (- 29 مه) آنها در مقابل خانه بصير
السلطنه، كه توسط سربازان روسى اشغال شده بود، فردى به نام حاجى شيخ على اصغر واعظ
را، كه بيش از دهسال در نجف زندگى كرده و تقريبا حدود هشت سال بود كه در تبريز به
سر مىبرد و يكى از اعضاى انجمن بود، دستگير كردند. اگرچه وى هيچ كارى كه سزاوار
دستگيرى باشد انجام نداده بود، امّا در آنشب آنها او را در پاسدارخانه بازداشت
نمودند و روز بعد وى را با حالتى خفتبار به اردوگاه روسيه بردند.
ممكنست بسيارى از اين شكايات از نوع شكايات جزيى تلقى شوند، و من از
يك منبع موثق عالى انگليسى كسب اطمينان نمودم كه گلولهباران و انهدام خانه واقع
در حكم آباد تنها اقدام شديدا خلاف سربازان ژنرال زنارسكى بوده است. امّا كاملا
روشن است كه حداقل چيزى كه مىتوان گفت آنست كه مقدار بسيار زيادى آزار و اذيت و
مزاحمتهاى احمقانه از سوى آنها انجام گرفته است و آنها در رعايت احساسات ساكنان
(تبريز- م) زحمتى به خود ندادهاند. اين امر به روشنى از مقاله ذيل كه براى
روزنامه «روسكى اسلوو»(Russkaye Slovo) (يكى از دوستان كه بهقدر كافى لطف داشت كه
ترجمه آن مقاله را براى من ارسال دارد، اين روزنامه را به عنوان «يكى از
روزنامههاى بزرگ مسكو، يكى از غنىترين آنها در روسيه، و روزنامهاى از نوع ديلى
تلگراف توصيف كرد») مورخ 12 مه (25)، 1909، توسط خبرنگار ويژه آن روزنامه در
تبريز، ارسال گرديده است، مشخص مىگردد:-
در تبريز
(از سوى خبرنگار ويژه ما)
«غروب ديروز صداى غرش توپهاى روسى در طول خيابانهاى باريك شنيده
مىشد. هوا تاريك شده بود، و راه با فانوسها در چراغهاى قوه روشن مىگرديد.
شيپورچى ارگ مدتها قبل آواى شب را نواخته بود، و پس از اين نوا هيچكس نمىتوانست
به خيابان برود، مگر اسم شب را بداند. تبريز در خواب بود. فقط نظميّهچيها بودند
كه در سر چهارراهها، در حال تكيه بر تفنگهاى خود، خواب رفته