باشد (شماره 248) و «دستوراتى كه به افسر
فرمانده ستون، مبنى بر عدم دخالت در اختلافات فيمابين دو طرف متخاصم در تبريز، و
عدم قبول هرگونه وظيفه اجرايى، داده شده بود[1]»
(شماره 252)، بسيار رضايتبخش بودند و شگفتآور نيست كه «ستار خان خود را كاملا
متمايل نسبت به آنها نشان داد، و در مسير با استقبال خوبى مواجه گرديدند.» وى حتى
به ملاقات سركنسول بريتانيا رفت تا «سپاس عميق خود را نسبت به بريتانياى كبير» و
نيز اطمينان خود به آينده را ابراز دارد.
شب 29 آوريل، 180 تن از سربازان روسيه به پل «آجى» رسيدند و روز بعد
وارد شهر شدند.
(شماره 263) چهار روز بعد، 269 تن سرباز روسى در اين شهر وجود داشت،
در حاليكه تعداد كل نيروهاى مستقر در اين منطقه بالغ بر 4 هزار تن بود. در ابتدا،
بهنظر مىرسيد روابط بين اين سربازان و مردم بسيار عالى باشد، امّا بعدا، به يمن
آنچه كه حتى روزنامه تايمز آن را به عنوان «ندانمكارى» ژنرال زنارسكى در اداره
امور يك وضعيت حساس توصيف كرد، اين روابط، نه فقط از سوى ايرانيها بلكه همچنين از
سوى روسها، به مراتب تيرهتر گرديد؛ در عين حاليكه عدم وجود هرگونه نشانهاى، از
سوى حكومت روسيه دالّ بر قصد اين كشور در خارج ساختن يا كاهش قابلملاحظه در
نيروهاى خود، حتى هنگامى كه مدتها بود شهر حالت عادى خود را بازيافته بود، موجبات
ناآراميهاى فزاينده را فراهم ساخت.
[شكايتنامه مردم تبريز از سربازان روسى]
شكايات مردم تبريز، در رابطه با «ندانمكارى» سربازان روسى در يك
جزوهنامه فارسى، به چاپ سنگى، مشتمل بر 18 صفحه و تحت عنوان «روايتى از تجاوزات
سربازان وظيفه روسيه، از اوّلين لحظه ورود آنها، كه بدون توجه به ترتيب روزشمار
وقايع ثبت گرديده است» ارائه گرديد. تاريخ انتشار اين جزوه 12 جمادى الاول 1327 (-
اول ژوئن 1909) بود. اين جزوه به شكل نامهاى سرگشاده خطاب به پنج تن از خارجيان
مقيم تهران بود، كه چهار تن از آنان اروپايى بودند، از جمله ژنرال هوتم شنيدلر،
آقاى ديويد فرازر از روزنامه تايمز، و آقاى مالونى كه گاهگاه به عنوان خبرنگار
مقيم روزنامههاى منچستر گاردين و ديگر روزنامهها عمل مىكرد، اين جزوه حاوى 36
فقره شكايت بود. از آنجا كه اين جزوه به فارسى و علاوه بر آن ناياب، و كسب آن
دشوار است، تصور مىكنم
[1] - اعتقاد بر اين بود كه روسها از حضور خود در تبريز
جهت آزار رساندن به اتباع ارمنى و قفقازى خود، كه به مليّون ايران پيوسته بودند،
استفاده نخواهند كرد. امّا معلوم شد كه اين اعتقاد بىاساس بوده است. يكى از
ارامنه بدبخت، به نام زوراميان، كه تبعه روس بود، با اين اطمينان كه هيچ خطرى وى
را تهديد نخواهد نمود، تصميم به ماندن گرفت و حتى با سربازان روسى مستقر در نزديكى
منزلش دوستى برقرار ساخت. امّا پس از مدت كوتاهى دستگير گرديده، به قفقاز
بازگردانده شده و به خاطر مشاركت در يك اقدام شورشگرانه در گذشته، محاكمه و سپس در
اريوان اعدام گرديد.
يكى از رفقاى دوران جنگ او، وى را
به عنوان يكى از شجاعترين و بهترين مجاهدان ناسيوناليست توصيف كرد.