در آخرين روز سال 1909، در حاليكه سرگرم بازنگرى وقايع خطير و
غيرمنتظرهاى هستم كه در ايران روى داد، وقتى تيرگى ايام نخستين آن را با اميدهاى
روشنتر زمان پايانى مقايسه مىكنم، مملو از احساس سپاسگزارى عميقى مىشوم.
بىترديد روزهاى نگرانكننده و پرخطر بسيارى روياروى ايران جديد قرار دارد، امّا
از زمان آن سال نوميدكنندهاى كه كودتاى ژوئن 1908 به دنبال داشت، حداقل اين امكان
به وجود آمده كه اميد داشته باشيم اين كشور سرانجام قوى، تصفيه شده، و با نيرو و
روحيهاى جديد از ويرانههاى رژيم كهن سر بر خواهد آورد و مملكت هنوز بتواند در
آينده نقشى را كه شايسته گذشته باشكوه و طولانى اوست ايفا كند.
در ايام تيره، كه از آن سخن گفتم، در روز يكشنبه به سبب تيرگى
نكبتبارشان در خاطره من به عنوان ايامى برجسته ثبت شدهاند. اوّلين يكشنبه 25
اكتبر 1908 بود كه در آنروز به ما خبر- كه خوشبختانه بعدا معلوم شد كاذب است-
رسيد كه سربازان روسى از ارس گذشته و در حال رفتن به سوى تبريز هستند؛ دومين
يكشنبه روز 25 آوريل 1909، يعنى دقيقا 6 ماه بعد، بود كه تلگرام ذيل را از
تقىزاده دريافت كردم:-
«كنسولها تصميم به گشودن جادهها براى كمك به سربازان روسى
گرفتهاند. بترسيم از نتايج اشغال روسيه. خواهشمنديم اقدامات ضرورى انجام گيرد.
نظر خود را فورا تلگراف كنيد.»
انجمن ايالتى، تقىزاده
«مورخ 24 آوريل 1909: ساعت 30/ 10 بعدازظهر.»
قبل از آنكه در مورد شرايطى صحبت كنيم كه منجر به بروز حالتى گرديد
كه در اين تلگرام بدان اشاره رفت، يك بازنگرى به پيشرفت وقايع در خارج از تبريز
ضرورى است.
از تهران خبرهاى حسابشده اندكى، جهت تشويق مشروطهخواهان ايرانى و
طرفدارانشان