فصل هفتم كودتاى 23 ژوئن 1908 و انهدام
نخستين مجلس
پيش از اين ديديم كه پيروزى مجلس و حزب مردمى بر نيروهاى ارتجاعى
شاه، در كودتاى نافرجام دسامبر 1907، تا چه حد كامل بود. بحران ناشى از اين واقعه
تنها پنج يا شش روز- از 13 يا 14 دسامبر تا 18 يا 19 دسامبر- طول كشيد. اين بحران
با تقاضاى مجلس- در 12 دسامبر- براى عزل مشاوران شاه، خاصه امير بهادر جنگ و سعد
الدوله، آغاز گرديد. از 14 تا 18 دسامبر، آنگاه كه مجاهدين- كه خبرنگار تايمز در
ايران تعدادشان را 2000 تن برآورد نمود- براى دفاع از بهارستان و مسجد سپهسالار
گرد آمدند، اين بحران در اوج خود سير مىكرد. در حاليكه «لوطيان» شاه ميدان
توپخانه را اشغال كرده- تا يكشنبه 22 دسامبر در آنجا ماندند- و به ايذاء عابرين و
چپاول محلات يهودىنشين سرگرم بودند. در 18 دسامبر، زمانى كه شاه پس از به حضور
پذيرفتن وزاراى مختار فرانسه و اتريش و سفير تركيه تسليم شده و قول داد آشوبگرانى
را كه خود انگيخته بود مجازات كرده و اطرافيان ارتجاعى خويش را بركنار سازد، بحران
به پايان آمد. در 19 دسامبر، تقىزاده خطابه بزرگ خود را در مجلس ملى ايراد كرد.
در 20 دسامبر، شاه دولت جديدى را به رياست نظام السلطنه منصوب نمود. روز بعد به
عموى شاه، ظل السلطان، دستور داده شد از پايتخت خارج شود. امّا وى با حالتى
تحقيرآميز اين پيام را دريافت و حاملش را مورد ضرب و شتم قرار داده و فرمان داد او
را با خشونت از خانهاش برانند. در نتيجه اين اقدام، وزراى مختار روسيه و انگلستان
با بيانى تهديدآميز به وى هشدار دادند ساكت بنشيند. اين هشدار تا آنجا كه به روسها
مربوط مىشد، به اندازه كافى قابل درك بود. امّا براى انگليسيها، كمتر قابلدرك
مىنمود؛ چراكه اين شاهزاده از ديرباز آنچنان تمايل مطلوبى به ايشان ابراز داشته
بود كه عزلش از تمامى مقامات حكومتى در اوايل 1888، ضربهاى بر نفوذ انگلستان و يك
پيروزى براى سياست روسيه تلقى گرديد. ايرانيان، خاصه اهالى اصفهان كه بهترين
فرصتها را براى شناخت ظل السلطان داشتند، از وى بيزار بودند؛ چراكه وى شقاوتهاى
بيشمار مرتكب گرديده و هيچچيز بىمعنىتر و بىاساستر از نظريه دكتر «اى. جى.
ديلون» و ساير طرفداران