فصل چهارم اعطاى مشروطيّت توسط مظفّر
الدّين شاه (تاجگذارى در 8 ژوئن 1896؛ وفات در 4 ژانويه 1907)
شخصيت مظفر الدين شاه، كه سلطنت نسبتا كوتاهش به سبب اعطاى مشروطيت
هميشه به ياد ماندنى خواهد بود، تفاوتى بسيار با شخصيت پدر و اسلافش داشت. وى كه
طبعى مهربان، جسمى نه چندان سالم و حالتى حتى ماليخوليايى داشت، از بيرحمى و
خونريزى بيزار بوده، نمىخواست با رد خواستههاى ديگران بدنام گردد؛ فاقد ابتكار و
اعتمادبهنفس بود و بيش از آنكه موجب وخامت مستمر اوضاع حكومت ايران باشد، از اين
امر رنج مىبرد. امّا، درعينحال، از اعمال شيوههاى سركوب كه از آن رهگذر پدرش
توانسته بود تا حد زيادى مظاهر افراطى نارضايى عمومى را تحت كنترل درآورد، امتناع
مىورزيد يا لااقل مىتوان گفت غفلت مىنمود.
چنانكه گذشت، امين السلطان پس از رسوايى رژى تمايل خود به انگلستان
را، كه تا آنزمان معترف بود، انكار كرده و خود را دوستدار روسيه خواند. معهذا،
اين گاه در وضعيتى نبود كه بتواند اهدافش را عملى سازد و لهذا در نوامبر 1896
مغضوب و مجبور به استعفا و مهاجرت به قم گرديد و رقيبش امين الدوله، كه از وى
آزاده و وطنخواهتر بود، در فوريه 1897 توسط شاه جديد از تبريز احضار و به جاى وى
نشست و منصب وزارت داخله و رياست هيأت وزرا را عهدهدار گرديد.
امين الدوله در ماه ژوئن به صدارت رسيد و در اوت همان سال ابقاء گشته
لقب صدراعظم گرفت. اميد به اصلاحات كه با انتصاب وى برانگيخته شده بود، با نصب
ناصر الملك لايق و درستكار به وزارت ماليه- كه فارغ التحصيل كالج باليول آكسفورد(Balliol)
و تا آنجا كه مىدانم، تنها دولتمرد تحصيلكرده يك دانشگاه انگليسى بود- رو به
افزايش نهاد و وى با جديت شروع به پياده كردن طرحهايى در زمينه اصلاحات مالى نمود.
بدبختانه، پزشكان به مظفر الدين شاه، كه سلامتش دچار مخاطره و موجب
نگرانى جدى شده بود، توصيه كردند به اروپا مسافرت، و از آبهاى معدنى آنجا استفاده
كند. انجام اين سفر شاهانه در گرو