responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 92

كرده، كفن در دوش گرفته، مهيّا باشيد كه به موجب‌ «إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ»[1] عسكر ظفر مخصوص‌ «كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ»[2] چون اجل مسمى نداء «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ»[3] در دهند و به حكم‌ «وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ»[4] عامل شوند، دمار از روزگارت برآرند و در آن ديار نگذارند «لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ»،[5] «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»[6] انتهى.[7]

وقايع ماه جمادى الاولى سنه 920

القصه روز دوم ماه مزبور، به موقعى آمدند كه مرحوم على پاشاى خادم در اين موقع با شاه قلى تكه‌لو جنگيده، شهادت يافت. روز سوم پنجاه آقجه بر مواجب‌هاى آن سپاهيان روم ايلى و آناطولى افزوده شد كه هر يكى هزار آقجه مواجب تيولى داشتند.

در روز پنجم احمد پاشاى قره‌جه امير سينوپ به ارزنجان فرستاده شد. چون از مزاحمت نفوس در اردو، كثرت ازدحام به مرتبه غايت رسيده بود، روز هشتم فرمان صادر شد كه وزرا و امرا سان ديده، از مقدار موجود اردو روزنامه دهند. روز نهم احمد پاشاى دوقه‌كين‌اوغلى كه جلو فرستاده شده بود، با ابواب‌جمعى خود عودت به اردوى همايون نمود. از جمع مقدار روزنامجات مفهوم شد كه قريب به چهارصد هزار مرد جنگى در اردوى همايون حضور دارد. در روز چهاردهم، هر سپاهى كه تيول مواجبش به اداره او در مرتبه كفايت نبود، فرمان صادر شد كه از آن قبيل سپاهيان را به موجب دفتر و كتابچه جدا كرده، از سفر معفو دارند و آنها را فرزند اسكندر پاشا به ولايتشان برساند.

در روز پانزدهم احمال و اثقال بى‌لزوم اردو و كتابچه‌هاى خزانه و تيولات و چهل هزار نفر از قشون در قلعه سيواس‌[8] ساخلو و مكنوز گرديده، به افراد و بارهاى اردو خفت داده شد.


[1] - انعام، 134

[2] - صف، 4

[3] - اعراف، 34

[4] - نساء، 89

[5] - روم، 4

[6] - انعام، 45. در متن اصلى، به اشتباه اين آيه با آيه 227 سوره شعراء درآميخته است.

[7] - منشآت فريدون بيك، ج 1، صص 382- 383؛ نوايى، شاه اسماعيل، صص 157- 161

[8] - شهر دلنشينى است در آسياى عثمانى، واقع در ساحل رود خاليص؛ و از اسلامبول هفتصد و شصت كيلومتر دور و مركز اداره يكى از ولايت‌هاى معمور دولت عثمانيست. اگر چه صناعت و تجارت در مرتبه مطلوب ترقى نيافته، ولى معادن بسيار معتبر مس و غيره دارد و مسكن شانزده هزار نفس و داراى آثار عتيقه يونانيه و اسلاميه است. اين شهر همان شهرى است كه لوكوئوس سردار، در ظاهرش، به مهرداد اشكانى شكست داد. بتيودوريس ملكه پونت به شرف اوگوست قيصر رم اين شهر را سباست موسوم كرد. در سال 803 امير تيمور بعد از محاصره ضبط و قتل عام و خراب كرد. طول قلمرو اين ولايت پانصد و هشتاد و عرض آن دويست و هفتاد كيلومتر و مجموع اهالى آن نيز يك كرور و سيصد و پنجاه هزار است. در سال( 1391 م- 794 ه) دولت عثمانى از دست سلاله قاضى برهان الدين مغول انتزاع نمود./ عارف.

نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 92
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست