رسانيد، اين فقره بيش از پيش در دل سلطان
سليم مؤثر افتاد. به خصوص جوابنامهاى كه پدرش به شاه اسماعيل نوشته بود، حمل به
ضعف نفس پدر كرده، از پدر به سلطان قورقود برادر و هم قسم خود شكايتها نوشت. و به
اين هم قناعت نكرده، به صدر اعظم، توبيخنامه فرستاد و صدر اعظم در جوابش نوشت كه
چون غالب اهالى و ايلات را ترك و تراكمه آناطولى صوفى و تابع اردبيلاوغلى شاه
اسماعيل هستند، تا چاره آنها ديده نشود، دولت عثمانى نمىتواند با شاه اسماعيل
بجنگد. لهذا مقرر گرديد كه صوفيان آناطولى را دولت به شبه جزيره موره كه امروز در
تحت دولت يونان است كوچانيده، به اين وسيله هم خطّه آناطولى را از وجود آنها پاك و
هم شبه جزيره موره را كه تمام سكنه آن ملت يونان است به لمعات سيوف قاهره اسلام
تابناك نمايند.
بنابراين جواب صواب در دل سلطان سليم تشفّى حاصل شد و حكومت نيز
صوفيان را پى در پى به مملكت يونان مىكوچانيد.
در بيان ظهور صوفيان در روم و احوال و اعتقاد آنها
ظهور صوفيان در مملكت آناطولى دولت عثمانى، بعد از مراجعت امير تيمور
گوركان از روم است. در اول ظهور اين طايفه، خودشان را شعبهاى به اسم صوفيه صفويه
از طريقت سهرورديه قلمداد نموده بودند. اول در ميان ايلى از تراكمه موسوم به تكه
كه در محال كوره منتشا من توابع ولايت آيدين كه دار الملكش شهر شهير ازمير است،
مسكون بودند.
صوفيگرى ترقى كرده، اشتهار و از آنجا در ساير بلاد انتشار بل تعمّم
يافت.
صوفيان صفويه رفته رفته با خراباتيان بكتاشيه نسبتى پيدا كرده،
طريقتى فى ما بين سهرورديه و بكتاشيه ايجاد نموده، شرب مسكرات و استعمال معاجين و
تراكيب مخدره و لواطه و وطى محارم را به بعض شرايط مباح قرار دادند كه تفضيل
اعتقاد اينها در فوق معروض افتاد.[1] چون
نذورات را از مريدان جمع و خانه پير فرستادن در هر طريقت از عمده تكاليف خلفا و
لااقل يكبار به خانه پير رفتن و به آيين طريقت رياضت كشيدن و بعد واقف سراير
طريقت گشته، كمر بسته شدن نيز از وجائب [واجبات] مريدى است.
حسن خليفه نامى از ايل تكه آنگاه كه سيد حيدر پدر شاه اسماعيل در
اردبيل بر پوست ارشاد نشسته بود، دو بار از منتشا به اردبيل رفته، داخل خلوتخانه
سيد حيدر شد و سيد نيز به قول تواريخ صفويه با چهل نفر او را به جهت كشيدن رياضت
اربعين به چلهخانه فرستاده و براى معيشت چهل روزه او هم مثل سايرين، يك قرص نان
جوين و يك كوزه آب از براى
[1] - پيش از اين هم گفتيم كه اين قبيل اتهامات، هميشه
ميان فرقههاى مخالف يكديگر رايج بوده و تا وقتى كه مستندى تاريخى- علمى براى آنها
يافت نشود، قابل قبول نيست.