responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 37

به فرج محارم فروكرده، بعد وطى نمودن، مباح است![1] العياذ باللّه من شرور انفسنا! شيخ كمر بسته از خانواده حيدريه مالك الرّقاب و مسلّط بر جان و مال و عيال و اولاد مريدان است و از هر چيز كه انسان متمتّع مى‌شود، حق خمس دارد. خمس را عينا يا بدلا گرفتن در اختيار شيخ است.

مريدان شمشير زن، حق جيره و عليق در سفر و در هنگام خدمت دارند. غنيمت و اسرا تعلق به صاحبش دارد؛ اما بايد كه خمس را به شيخ عينا يا بدلا تقديم نمايد.

ثواب قتل يك سنّى كه سگ مى‌نامند، مقابل ثواب قتل پنج كافر حربى است. نكاح سنّى صحيح نيست. خونشان هدر، مالشان حلال است! و واجب است كه شكم زنان حامله آنها را شكافته، بچه ذكور را به نيزه زنند. خريدوفروش سنّيان حلال است، زيرا كه خارج از حرّيت اسلاميه‌اند.

روزه و نماز و حج و زكات حالا واجب نيست؛ زيرا ثواب روزه و نماز و حج و زكات سنّيان را خداى تعالى به حيدريّه خواهد داد. در جاى سلام و بسم اللّه و بفرما و تواضع و حركت و قيام و قعود و دخول و خروج، بايد على گفت. هر صبح يك‌صد و ده بار على گفتن و گلبانگ لعن را يك‌بار جارى ساختن، واجب و جز برادران از جميع مردم تقيّه نمودن، سنّت مؤكّده است.

شيخ فضل الله نامى از حيدريّه، در قوزان در ميان قبايل يورك، كتابى در اين باب به اسم حيدر ثانى شايع ساخت. نسخه‌اى از آن به توسط مفتشين كه تفصيلش در فصل مخصوص جلاليان معروض خواهد افتاد، به دست سلطان سليم الملقب به ياوز رسيده، قبل از جنگ چالدران بنا به فتواى علما، زياده از چهل هزار نفس كه بر آن عقيده بودند قتل عام كرده، زنان و دختران و پسران نابالغ آنها را قسمت به لشكر نمودند. انتهى.[2]


[1] - اينها اتهامات جنسى است كه افراد فرقه‌هاى مختلف، به فرقه‌هاى مخالف مى‌زنند و معمولا از هيچ پايه و اساسى برخوردار نيست.

[2] - معلوم مى‌شود سلطان سليم هم دست كمى از اين فرقه- اگر وجود خارجى داشته- نداشته بلكه از آنان در كشتن مسلمانان جدى‌تر بوده است. ابو الفضل فرزند ادريس بدليسى كه شرح حالش را آورديم، درباره كشته شدن اين چهل هزار نفر به شعر چنين سروده است( براون، ادوارد، تاريخ ادبيات ايران، از ظهور قدرت صفوى تا ..، ص 81- 82):

سألتُ حبيبى الوصلَ منه دُعابَةً

و أعْلَمُ أنَّ الوصل ليس يكونُ‌

فمَاسَ دلالًا و ابتهاجاً و قال لى‌

برفقٍ مجيباً( ما سألتَ يَهُونُ)

نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 37
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست