ندانسته، حمل به يمن توجه و اثر همّت سلطان
حيدر نموده، محبّت و احترامش را افزون كرد و به سابقه همين مخادنت مفرطه جعليّه،
دخترش علم شاه بيگم را به مزاوجت شيخ مشار اليه داد و از اين تزويج سلطان على و
سيد ابراهيم و در سال هشتصد و نود و دو- على رواية نود و سه نيز- صاحب الترجمه شاه
اسماعيل، به وجود آمده بودند.[1]
به اين مناسبت، شيخ حيدر هم داماد و هم خواهرزاده امير حسن بيگ
آققويونلو است.
شيخ مشار اليه كه جز كشيدن انتقام پدر از شيروانيان آرزويى در دنيا
نداشت، جلّ همّت خود را مصروف به تدارك لوازم اسباب و وسايل اخذ انتقام مصروف
داشته، منتظر ورود وقت مرهون شده بود.
در سال هشتصد و هشتاد و دو [882] امير حسن بيگ الملقب به اوزون، يعنى
دراز، به رحمت ايزدى پيوست و پسرش سلطان خليل به جاى پدر جلوس نمود؛ امّا برادرش
يعقوب بيگ به ادعاى استحقاق سلطنت، لشكر به سر برادر كشيده جنگيد و در جنگ برادرش
سلطان خليل را كشته، بر تخت پادشاهى جلوس نمود. در سال هشتصد و نود و سه [893] بود
كه سلطان حيدر فرصتى بدست آورد، مريدان و منسوبان خود را جمع كرده فرمود تمام آنها
كلاه درويشى هفت تركدار و به قول مورخين ايران دوازده تركدار از سقرلاط قرمز رنگ
بر سر نهادند كه در ميدان معركه، فارقه از قشون دشمن باشد و اينها را موسوم به
صوفيان قزلباش نمود و بنا به رسم ينگىچريان عثمانيان، براى هر هزار نفر، يك خليفه
معين كرد. توپ نداشتند؛ اسلحه آنها عبارت از شمشير و تبر و نيزه و خنجر و تير و
كمان و قدرى هم تفنگ فتيلهدار بود. غالب قشونش سواره، باقى از پيادگان سريع السير
بودند.
آنگاه كه شيخ مشار اليه به بهانه غزاى گرجستان متوجه شيروانات شد،
فرّخ يسار بن خليل الله بن ابراهيم شيروان شاه در وقتى از ورود لشكر شيخ آگاهى
يافت كه امكان جمع قشون و تدارك لوازم دفاع براى او مقدور نبود؛ لهذا متحصّن در
قلعه شدن را مناسب ديده، استمداد از دامادش يعقوب بيگ بن حسن بيگ، پادشاه عراقين و
آذربايجان نمود.
بنا به اين خبر، يعقوب بيگ اهميت كيفيت را تقدير كرده، از روى
عاقبتانديشى به سردارى سليمان بيگ بيژن نامى از سرداران معروف خود، چهار هزار
سوار جرّار به يك حركت سريعه به سمت شيروانات ارسال داشت. قبل از اينكه لشكر
سليمان بيگ بيژن به امداد شيروان شاه برسد، سلطان حيدر از يكراه ميانبرى على الغفله
بر سر شيروان شاه مانند صاعقه نازل شد.
شيروان شاه ناچار در قلعهاى كه تحصّن خود را [در آن] موافق مصلحت
دانسته بود محصور گشت. صوفيان قزلباش مشغول به جنگ و تضييق محصورين بود، كه سليمان
بيژن
[1] - تولد اسماعيل را در سهشنبه پانزده ماه رجب سال
892 دانستهاند.