اين خبر وحشت اثر كه به سمع عثمانيان
مىرسيد، در حالتى كه غلبه به دشمن كرده، مشغول اقتطاف ثمره فتح و نصرت خودشان
هستند، مجبورا با دشمن مغلوب عقد متاركه مىنموده، متوجه ايران مىشدند. صفويان كه
اطلاع از مراجعت فرنگ و رو به طرف خودشان حركت نمودن عثمانيان به هم مىرسانيدند،
آبادىهاى سر راه عثمانيان را خراب و ويران ساخته، به قلب ايران مىگريختند و از
آنجا دستههاى چاپولچى ترتيب داده، از راههاى ديگر ممالك حدوديه عثمانى را پاك
مىتاختند و مىسوختند و عثمانيان نيز هر چه در جلو مىيافتند، به تلافى در آمده
بدتر از قزلباش وحشيگرى را به موقع اجرا مىگذاشتند. از آن طرف، تركستانيان به
اغفال عثمانيان، آنى دولت صفويه را آسوده نگذاشته، اين مملكت را تاخته و سوخته و
بيچاره رعيّت را كشته يا اسير كرده، احرار مسلمين را مثل برده مىفروختند.
از نتيجه اين دشمنىها، آنچه به دست دولت صفويه رسيد، دادن عراق عرب
و بلاد كردستان و ارمنستان و نصف گرجستان را به عثمانيان و خطّه خوارزم و دشت
تركمان را به آل يادگار و ممالك غرجستان و افغانستان و در اواخر تمامى سلطنت را به
غلجائيان بود.
و آنچه به عثمانيان رسيد، غلبه ضعف و فتور بر قواى دولت و ازاينرو
روز به روز كم كردن مملكت بوده و هست.
و آنچه به عالم اسلاميت رسيد، مجبورا قبول نمودن پانصد و پنجاه كرور
نفس مسلم تابعيت دولت انگليس و چين و فرانسه و روس و هلاند و اطريش و امارات
بلغارستان و رومانيا و صربستان و يونان و قره داغ بود!
تا ببينم از درون خمپاره مسأله شرقيه[1]
كه نزديك است بتركد، چه شرارههاى جان و
[1] - اشاره به معضل دولت عثمانى و قلمرو اروپايى و
آسيايى آن و نقشههايى است كه اروپايىها ابتدا براى تصرف بخشهاى اروپايى اين
كشور داشتند و سپس به انحلال كامل آن دولت پرداختند. اروپايىها اين مشكل را«
مسئله شرقيه» ناميده و در نهايت، طى جنگ جهانى اول( 1914- 1918) خلافت عثمانى را
از بين برده و تنها در قلمرو تركيه فعلى دولتى لائيك را مورد حمايت قرار دادند.