عبور كرده، قدم استيلا را به ممالك قرمانيان
نهاد. خبر ورود اردوى ايران و خرابى مملكت را كه به سمع سلطان رسانيدند، متعجبانه
گفت: سبحان الله! معلوم شد كه مظفريت گرجستان پسر قره يلوك را مغرور ساخته، اغواى
ونيزيان و تشويق دختر بداختر ژان قومنن، حاكم مقهور طربزون، او را به جنگ ما
غازيان روانه نموده است. چه عيبى دارد يك دفعه هم آن فيروزمند ياورى طالع خود را
در مصاف غزات روم تجربت نمايد!
بنابراين، طليعهاى از لشكريان خود ترتيب داده، به سردارى خاص مراد،
به استقبال اردوى حسن پادشاه ارسال داشت و خود سلطان نيز به يك اردوى بزرگ از عقب
حركت نمود. اردوى بزرگ سلطانى نرسيده، خاص مراد با هماوردش جنگيده، شكست يافت.
فراريان ملحق به اردوى بزرگ شدند. سلطان محمد فاتح به تعجيل تمام و
سرعت تام خود را به دشت ترجان من محال ارزنجان رسانيده، ملاقى به اردوى حسن پادشاه
شد. بعد از ترتيب ميمنه و ميسره، شروع به جنگ كردند. زينل ميرزا مقتول و حسن
پادشاه منهزم و چهل هزار نفر از لشكر حسن پادشاه اسير عثمانيان گشت. سلطان محمد
فاتح نيز قره حصار شرقى و ارمناك و سلفكه را كه در ترتيب اخير از ممالك
آققويونليان گرديده بود، ضبط و الحاق به ممالك عثمانى نمود. اين اوّل جنگى است كه
ايرانيان با عثمانيان نمودند و تخم عداوت كه پيش از اينها در مزارع فؤاد احشام
تركيه ايران كاشته شده بود، به همين واسطه نموّ يافت.
[تشكيل دولت صفوى براى حفظ ايران از چنگ عثمانيان]
آنگاهكه به سائقه عدم اتفاق، وهن كلى به دولت بايندريه رسيد، امراى
آن دولت، ممالك بايندريه را قسمت به دوازده حكومت نموده بودند. ايل جليل قاجار و
استاجلو و شاملو و تكهلو و وارساق و روملو و ذوالقدريه و قرامانلو و غيره كه از
خيالات استيلائيه عثمانيان اطلاع كامل داشتند، ديدند كه امراى مذكوره هم، مثل
امراى سلاجقه از يك طرف رعيّت را برهنه مىكنند و از طرف ديگر به جان همديگر
افتاده، مملكت را خراب مىنمايند و به اين وضع مملكتدارى، در نتيجه ايران را هم
مثل ممالك سلجوقيه به چنگ استيلاى عثمانيان خواهند انداخت.
بعد از تفكر، زمان و مكان خيال ايرانيان را مساعد و مستعد به اضمحلال
و استيصال حكومات بايندريان و تأسيس و تشكيل سلطنت جديدى در اين مملكت ايران ديده،
عزم نمودند كه اقدام تامّ و سعى و اهتمام به اتمام اين كار مهم نمايند. اما از
آنكه هيچيكى از اين ايلات برترى و سيادت يكى از خودشان را بر خود روا نمىداشتند؛
شاه اسماعيل كه شيخزاده آنها و از طرف مادر منسوب به خانواده سلطنت بايندريه و در
روم و ايران و ارّان مالك مريدان و مخلصان زياد اجداد بود، مناسب ديدند كه همان
شيخزاده چهارده ساله سادهرو را به امارت انتخاب كرده، شروع به استيصال دشمن
نمايند و نمودند. به جهت اين كه اهالى