آناطولى معزول گرديد. روز شنبه نوزدهم حكم
شد، فتحنامههاى فارسىالعباره از براى عبيد خان و شيروان شاه و امير گيلان و
مازندران و ملوك رستمدار بنگارند.
استطراد: چون اين فتحنامهها مالا در سياق واحد و از همه آنها
نامهاى كه به انشاى ادريس بدليسى سابق الاسم به شيروان شاه فرستاده شده، جامعتر
و مفيدتر به نظر آمد، محض اينكه اسباب استيلاء مصر چه بوده، واضح گردد، صورت همان
فتحنامه از منشآت فريدون بيگ عينا در ذيل نقل و ثبت مىگردد.
فتحنامه مصر سلطان سليم شيروان شاه
والاجناب امارت مآب، عزّت نصاب، رفعت قباب، دولت مناب، معدلتاكتساب،
مكرمت انتساب، صاحب اذامل[1] المجد و
الوقار، ساحب دلائل العزّ و الافتخار، طلاع ثنايا النسب الطاهرة، سياق [غلا][2] الذنب الباهرة، ناسج دروع[3] الانصاف، ناسخ فروع الاعجاف،[4] مستخدم ارباب الالباب و اصحاب
الآداب بميامن الاحساب و محاسن الانساب، المحفوف[5]
بصنوف لطايف عواطف الملك الرّحيم شيروان شاه شيخ ابراهيم- دامت معاليه و طابت
أيامه و لياليه- سلام موفور و تحيّت غير محصور كه از محض عنايت فايض النّور
پادشاهى صدور و ورود مىيابد، مطالعه رفته، مصوّر ضمير [منير][6]
خورشيد اضائت مىگردد كه چون مقصد اقصى و مطلب اعلى از تمكّن مسند خلافت رحمانى
مقصور [و محصور][7] بر تقويت
دين مسلمانى و دفع آثار ظلم و رفع كفر و الحاد از ممالك قاهره دائى [دانى] بود،
هرآينه همّت عالىنهمت، قبل از توجه به نظم مطالب ملك و مال و استقامت اعلام امانى
و آمال، بر عادت معهود اين خاندان خلافت آسمان[8]
به فتواى ائمه و علماى زمان، اولا عزيمت غزاى ملاحده قزلباش كه از جهاد كفار اقدم
و اهمّ است، و رفع فساد عام[9] ايشان را
نفع به خلاصه بلاد اسلامى اعم و اتم تقديم فرموديم، و بعون اللّه تعالى و حسن
تأييده، در قرب دار الملك تبريز سرخيل شاه گمراه آن قوم پرالحاد ظاهر الفساد را
مقهور و مكسور گردانيده شد، و اصل داعيه آن بود كه خبائث اجناس آن طايفه پرانجاس
را از صحيفه گيتى پاك ساخته و پرداخته شود؛ اما از كثرت سپاه و انبوهى لشكر ظفر
پيكر، آن بلاد را تحمّل مكث و قشلاميشى در آن سال نبود؛ بالضروره به طريق «العود
احمد» عودت به سرحد لازم نمود. و آن زمستان در ثغور ملك به نيّت تجديد عزايم نصرت
علايم، قشلاميشى كرده، و اول بهار جهت تجديد جهاد آن