روز دوشنبه هفدهم، مولانا عبد السّلام قاضى بهنسا از جانب تومانباى
آمده، استدعاى عفو و امان نمود. لهذا اماننامه رسمى نوشته و امناى دولت و خيّر
بيگ نيز على حدّه، مكتوبها تحرير نموده، تقديم حضور كردند. بعد از مطالعه،
پسنديده آمد و با اماننامه به همان قاضى داده، به تومانباى فرستادند. در همين روز
پاشايان به قلعه رفته، چركسهاى متحصن شده را داده، و به شرطى امان دادند كه در
مصر نمانند و آنها نيز از قلعه بيرون آمده، قبول خدمت و نوكرى نمودند كه در روم
ايلى بمانند. روز سهشنبه هجدهم، بهرام آقاى قاپوچىباشى ميرعلم نصب گرديد.
جانبردى غزالى هم بنا به اماننامه رسمى از محل اختفاى خود بيرون شده به اردو آمد
و اظهار اطاعت نمود.
روز چهارشنبه نوزدهم، ديوان شد. حضرت خداوندگار در خصوص چركسهاى
متحصنشده در قلعه، به سنان پاشا و محمد پاشا غضب كرده، در ملاقات دوم فرمود به
آنها پشت گردن زدند و تعذير گرديدند. روز پنجشنبه بيستم استراحت. روز جمعه بيست و
يكم حكم شد از براى شريف مكّه مكرّمه و محافظ مدينه منوّره و حاكم ينبوع و جدّه
فتحنامه بنگارند و در ضمن آنها را به دربار دعوت نمايند.
روز شنبه بيست و دوم، وزرا و ديوانيان به ديوان رفتند؛ ولى بار
نيافتند. فقط جانبردى به درك حضور مشرّف شده دست بوسيد. روز يكشنبه بيست و سوم
حضرت خداوندگار اعظم و شاهنشاه معظم، باليمن و الاقبال، سوار اشهب جلال شده، با
توغ و علم و طبل و نقاره و خدم و حشم، عطف عنان به سمت قلعه قاهره فرمودند. تمام
داعيان دين و دولت و اركان و بندگان سلطنت و عساكر نصرت مآثر كه عبارت از
ينگىچريان و سلحداران و غلامان خاصّه و سپاهيان و لشكريان ولاياتى، لباس فاخر
مخصوص خودشان را پوشيده، به ترتيب سلام در ركاب همايونى با كمال ادب به راه
افتادند. آنگاه كه وارد قلعه شدند، حضرت فاتح ممالك العرب، قدم جلالت توأم به
تختگاه حضرت يوسف (ع) نهاده، بر تخت خلافت آن حضرت بالسّعادة و بالميمنه جلوس
فرمودند و در حضور تمام علما و سادات و اعيان و اشراف مصر كه قبل از وقت احضار
گرديده بودند، المتوكّل على اللّه خليفه شانزدهم عباسى على العاده حقوق خلافت را
به حضرت خداوندگار فراغت كرده، بيعت نمود و بالتبعيّه سايرين هم دست بيعت بوسيده،
على مراتبهم خلعت پوشيدند و نايل انعام و اكرام گرديدند.
روز دوشنبه بيست و چهارم توقف. روز سهشنبه بيست و پنجم توقف. روز
چهارشنبه بيست و ششم توقف. روز پنجشنبه بيست و هفتم توقف. روز جمعه بيست و هشتم،
حضرت خداوندگار نماز جمعه را به رسم معمول دولت عثمانى در مسجد جامع سلطان حسن ادا
نموده، صدقات زياد به فقرا و مساكين دادند. روز شنبه بيست و نهم به توسط خواجه