اين شاه با شهامت كه به زور و بازوى نجدت و جلادت، بانى بناى سلطنت
صفويّه در مملكت ايران و نخستين حكمران آن دودمان است، از نواده طايفهاى بود كه
از قديم الايّام در اردبيل، پوست نشين ارشاد و مشيخت و منسوب به خانواده نبوّت و
ولايت بودهاند. مورّخين زمان اين سلطنت، در حق سلسله نسبت اين دودمان مشيخت، از
قرار ذيل خامهران ساحت تحقيق شده و از ثقات مورّخين، غفّارى[1]
و سيّد يحياى قزوينى[2] نيز بدون
اعتراض، تحقيقات واقعه آنها را تصديق و امضا كردهاند.
شاه اسماعيل بن سلطان حيدر بن جنيد بن صدر الدّين ابراهيم بن صفى
الدّين اسحاق بن امين الدّين جبرئيل بن قطب الدّين صالح بن صلاح الدّين رشيد بن
محمد الحافظ بن عوض الخواص بن فيروز شاه زرّين كلاه بن شرفشاه بن محمد بن حسن بن
محمد بن ابراهيم بن جعفر بن محمد بن اسماعيل بن محمد بن احمد الاعرابى بن ابى محمد
القاسم حمز بن الامام الهمام موسى الكاظم عليه السلام.
چون دانسته شدن احوال تاريخيّه اين دودمان از براى مطالعهكنندگان با
احترام، از جمله و جائب- واجبات- امور و كاشف سرائر مكنونه موفور است، لازم آمد كه
قبل از شروع به تحرير ترجمه حال شاه اسماعيل، شرح مختصرى از احوال خصوصيّه و حركات
سياسيّه اركان اين خاندان معروض افتد كه به چه تمهيدات و تدابير، سجاده مشيخت،
مبدّل به اريكه سلطنت شده، به وفق مطلوب فهميده شود.
مورّخين تواريخ اين خانواده مىنگارند كه:
[خاندان شيخ صفى، پيش از شيخ صفى]
فيروز شاه زرين كلاه اوّل شخصى ازين دودمان بود كه به اردبيل آمده،
بورياى انابت و ارشاد را در زاويه خمول گسترد و مدّت مديدى مشغول به ارشاد و عبادت
شده در رنگين به فرمان