responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 208

امان يافت و از براى ساير امرا هم امان‌نامه رسمى گرفت.[1] هر دليرى كه در اين جنگ اظهار مردانگى كرده، سر يا اسير آورده بود، اسامى آنان به ثبت دفتر گرديد. شب هم اردو را طورى به شموع و قناديل و مشعل روشن كرده بودند كه هر غريبى از دور مى‌ديد، گمان مى‌كرد كه ستارگان آسمان به زمين افتاده، مى‌درخشند. روز يكشنبه دوم باز توقف و ديوان شد. فرزند غورى سلطان مرحوم به اردو آمده، عرض اطاعت نمود و با حرمت امان يافت و خلعت مرحمت گرديد و اميركبير تومانباى را دستگير كرده، كت‌بسته به حضور آوردند. احترام و امان يافت.

روز دوشنبه سوم ايضا توقف در ديوان گرديد. بعد از اتخاذ تدابير لازمه از ريدانيه كوچ كرده، محض تماشاى شهر، از وسط قاهره عبور نموده، در موقع جزيره سلطانى، واقعه در بولاق سراپرده زدند. لشكر ظفر پيكر، تيپ‌ها بسته به يك نظم نظامى داخل شهر شدند.

اردوى همايون را اهالى شهر با كمال سرور و ابتهاج‌ «ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ»[2] گويان استقبال نمودند. جوامع و بيوت غريبه و صوامع و بناهاى عجيبه اين شهر شهير را تماشا كرده، وارد اردوگاه شدند.

[جنگ شهرى در قاهره‌]

روز سه‌شنبه چهارم، توقف و ديوان شد. در نيمه شب چهارشنبه غوريغا نامى از جنديان به اردو آمده، خبر آورد كه تومانباى به همراهى هفت هزار جندى و غير، بنا به مرافقت اهل شهر قاهره، داخل شهر شده، در سر راه‌ها خندقها كنده، و سپرها ساخته، بناى جنگ و ستيز را با لشكر ساخلو گذاردند. چون شب بود، مناسب نديدند كه حركت به لشكر بدهند. حسم و فصل اين دعوى را به فردا تعليق نمودند. ولى معابر را گرفتند كه بار ديگر لشكرى از جنديان داخل در شهر نشود. روز چهارشنبه پنجم على الصباح يونس پاشا از راهى و آقاى ينگى‌چريان راه ديگر، داخل شهر قاهره شده تا بين الصلاتين جنگيدند؛ ولى نتوانستند كار را پيش ببرند، برگشته، در سر هر معبرى كه از خارج داخل شهر مى‌شود، توپ‌ها و زنبورك‌ها و تفنگچيان و تيراندازان گذارده، اطراف شهر را محاصره كردند و حكم همايونى خطاب به اهل شهر فرستاده شد كه هرگاه از مخالفين جدا نشده، اصرار در طغيان و عصيان نمايند، قتل عام خواهند گرديد.

روز پنج‌شنبه ششم يونس پاشا بى‌توغ و علم، فقط به طبل و نقاره و آقاى ينگى‌چريان و خواجه‌زاده و فرهاد آقاى ميرعلم، هر يكى از يك راهى داخل شهر شده، در محلات، در هر


[1] - امان‌نامه رسمى آن را مى‌گويند كه به اسم دولت نوشته، وزرا مهر مى‌كنند و سلاطين تصديق مى‌نمايند.

[2] - يوسف، 99

نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 208
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست