در زندان كرد و مهر همايون را از هرسك‌زاده گرفته، هر دو را هم از مأموريت و نوكرى عزل كردند.

سنان پاشا تنها از حضور بيرون شده، به ديوان آمد و فرمود كه حضرت خداوندگار، يونس پاشا را به جاى من وزير ثالث نصب فرمودند. لهذا كدخداى بوابان چاپارى فرستاده شد كه آن وزير را به وزارت تبشير و به دربار احضار نمايد و سنان پاشاى دريابيگى هم به جاى او اميرالامراى روم ايلى نصب گرديد و حكم شد كه تا يونس پاشا قشون را به سنان پاشاى بيگلربيگى تسليم ننمايد و با امراى سفرى و حضرى در باب سفر مشورت كرده دستور العمل اردو را مدبرانه ندهند، به مقام جديد خود نيايد. و سنان پاشاى وزير دوم به اسم نيابت سلطانى، سردارى اردو را در عهده گرفته، به دياربكر برود و به موجب تدبير سابق بيگلربيگى روم ايلى و بيگلربيگى آناطولى و بيگلربيگى قرامان و تمامى امرا لشكر معين خودشان را با آذوقه و آقاى ينگى‌چريان نيز به همراهى سه هزار ينگى‌چرى تيرانداز و غلامان چابك سوار و دسته تفنگ‌داران ركابى و صنف تبرداران و هشتصد و نود و پنج پياده و هفتصد و پنجاه مسلم، به همراهى نقدى و جنسى خزانه در سفر حاضر شوند و ممى چلبى‌زاده احمد پاشا كه به مكتوب احمد پاشاى صدر اعظم به حلب فرستاده شده بود، از آن مأموريت عزل گرديده، از عقبش چاپار ارسال داشتند كه او را برگرداند. كارها به اين بى‌قرارى بود كه سنان پاشاى سردار را كه مبلغى راه پيموده بود، چاپار فرستاده به چاپارى احضار كردند.

تكرار ديوان شد. سنان پاشاى بيگلربيگى روم ايلى هم احضار گرديده، به قاپوآقاسى منصب دريابيگى مفوض گرديد. جاى پيرى پاشا يعنى وزارت دوم به حساب بيگ وزير لشكر داده شد.

[اتفاق‌] غريبه‌

پيش از اينكه سنان پاشا به منصب اميرالامرايى روم ايلى نائل گشته آمد، در ديوان نشست.

على العاده ديوانيان درجه دوم دست بوسيده، تبريك گفتند و حسام‌بيگ نيز يكى از آن جمله بود. يك ساعت نجومى از اين مقدمه نگذشت كه امين طباخ‌خانه آمده، حسام‌بيگ را به وزارت دومى تبشير نمود. پس به رسم معمول لازم آمد كه اميرالامراى مشار اليه دست وزير دوم را بوسيده، مباركباد بگويد و ايشان هم در كمال شعف و امتنان دست بوسيد و تبريك گفت. و انقلاب روزگار باز به ارباب بصيرت و اعتبار واضح و آشكار شد. بلى!

بعد تمامى ديوانيان دست بوسيدند. سنان پاشاى غازى نيز بر مسند صدراعظمى نشست. آغا حسين خواجه آغاى قاپو نصب گرديد. امروز تا مغرب ديوان طول كشيد و در همين روز،