بودند كه هر روز جاسوس از ايران آمده خبر
صحيح مىآورد و غالب جاسوسهاى عثمانى، جاسوسهاى شاه اسماعيل بودند كه عثمانيان
اينها را به زور زر فريب داده، با خودشان مع ساخته بودند. با اين جمله اعتماد به
صداقت آنها نكرده، تدابير و حركات مصمّمه خودشان را از آنها پنهان مىساختند و در
عوض اطلاعات صحيحه، اخبار كاذبه جعل كرده، شايع مىكردند كه جاسوسها همان اخبار
را به دربار صفوى ايصال نمايند.
گذشته از جاسوسها، عثمانيان حكمرانان شيروان و گيلانات و مازندران و
نيز انبوهى از اكابر سنيان ايران را كه غالب آنها ظاهرا قبول مذهب شيعه نموده
بودند، به دست آورده، اطلاع كامل حاصل مىكردند. سلطان سليم كه در لشكركشى و
طرّاحى جنگ يكى از سرداران معروف دنيا بود در سفر چالدران فهميد كه قبل از قهر و
تنكيل علاء الدولة ذو القدر دوستنما و دشمنمنش و استيلاى دياربكر و كردستان و
ارمنستان و تأمين خط راه سوق الجيش مستقيما متوجه قلب مملكت دشمن شدن و لشكر هفتصد
ميل راه طى كرده را، سيصد ميل هم در داخله مملكت دشمن پيش بردن، چقدر خطر داشته و
خطاى بزرگى بوده كه اختيار نموده است؛ مجبور به اصلاح خطيئات خود شده، اول حصون و
بلاد واقعه در وادى فرات را از قبيل كماخ و ارزنجان و بايبورد استيلا نموده، راه
تعرّضى خود را به ولايت طربزون از سمت كموشخانه و قره حصار شرقى التصاق كرده تا
مرتبهاى از آن راه اطمينانى حاصل نمود، بعد از اتمام آن كار، على الغفله لشكر به
سر علاء الدولة ذو القدر فرستاده، قبل از آنكه سلطان مصر خبردار شود، امارت
ذوالقدريه را طورى پريشان و مضمحل و منقرض ساخت كه احدى از اين ايل هشتاد هزار
خانوار نتوانست در جايى جمعيت كرده، دوباره امارتى تشكيل نمايد و سر علاء الدولة
را به سلطان مصر فرستاده، او را هم تهديد كرد و به اظهار يك شدّت مفسدين را به دست
آورده به قتل رسانيد، و به اين واسطه زمام اطاعت لشكر را در دست گرفته، كار لشكرى
را طورى منظّم ساخت كه روزى محض امتحان، قشون را دو فرقه نموده، حكم جنگ با همديگر
را داد. كار مشق آتشبازى و گلولهاندازى را انتاج نمود. سرداران ديدند كه جمعى از
لشكر به خاك هلاك افتادند، به هزار مشقت لشكر را از همديگر جدا كردند. عجب اين است
كه ابدا اعتنا نكرده، وضع كشتارى قشون را خندهكنان تماشا مىنمود و ادريس تبليسى
[بدليسى] صاحب تاريخ هشت بهشت كه در سابق يكى از رجال با اعتبار دولت بايندريه و
در ميان عشاير و قبايل اكراد معروف و محترم بود با فرامين امتياز و خلع و نقود به
كردستان فرستاده، رؤساى بيست و پنج عشيرت اكراد زيلى و ميلى و غيره از قوم قيرمانج
را داخل دائره تبعيت و حمايت عثمانى نمود و مصطفى پاشا حاكم طربزون را به دفع
نورعلى روملو مأمور كرده، در چشمگزك او را با همراهانش مقتول گردانيد.
و لشكر فرستاده از ولايت قديمه ايران غالب بلاد را به خصوص شهر شهير
قره آمد را كه