responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 153

نمى‌دانست كه شماها مثل بعض برادرانتان تابع هوا هستيد. مژده! به صدر اعظم فرمودم كه شما را به شوهر دهد. الآن تمام شاهزاده خانم‌ها را احضار كرده، بگو هر شخصى را از نجباى نوكر اين دولت مى‌خواهند، اسمشان را در دفترى بنگارند؛ به توسط خواجه‌باشى به صدر اعظم بفرستيد. بعد، چگونگى اين مسئله را از خواجه باشى، از سايرين فهميده، از وقوع اين اتفاقات متحير گشتم. انتهى‌

برويم باز سر مطلب: بعد از دادن اين امر، به عزم شكار سوار شده، هشت روز على التوالى در شكارگاه مانده، به شهر نيامدند و امناى دولت هم مشغول به ازدواج شاهزاده خانم‌ها شدند. روز هشتم ديوان شد. يونس پاشا حاكم و بيگلربيگى بوسنه با خدم و حشم بسيار وارد شد و در همان آن با وزراى دربار ديدن نمود.

روز نهم ديوان شد. يونس پاشا انواع و اقسام اقمشه و ظروف گرانبها به وفرت پيشكش آورده، در ديوان چيده بود. در اثناى عرض، حضرت خداوندگار اعراض از ديوان نمودند.

بيچاره يونس پاشا پيشكش‌هاى خود را در ديوان امانت گذارده، به هزار خوف و بستگانش به صدهزار حزن و هراس از ديوان بيرون رفتند. و اين معامله در حقيقت از براى ديوانيان و پاشاى مشار اليه باعث خجلت و كدورت گرديد. روز نهم ديوان شد. اجازت شرفيابى به احدى ندادند؛ اما لباس و انعام زمستانى اركان و اعيان دولت على العاده به موجب قانون مرحمت گرديد. با اينكه پيشكش‌هاى يونس پاشا و فرزند مشار اليه حاضر و چيده بود، التفات نفرمودند.

روز يازدهم ديوان شد. اولا پيشكش يونس پاشا كه عبارت از نه نفر غلام فرنگى و نه نه از هر نوع پارچه‌هاى حرير فرد اعلاى بروسه و نه عدد كبير و نه عدد وسط و نه عدد صغير اوانى و ظروف نقره بود، بعد از يونس پاشا پيشكش فرزند صغيرش كه به ترتيب پيشكش پدر، اما عددا از هر جنس سه عدد بود، تقديم حضور همايون گرديد و پدر و پسر پيش از همه اهل ديوان، دست بوسيده بدون توقف به منزل خودشان رفتند. بعد اركان دولت شرفياب شده از براى لباس و انعام زمستانى دست بوسيدند.

روز دوازدهم على الترتيب ديوان شد. خبر رسيد كه آقاى علوفه‌چيان كه دياربكر مى‌رفتند، در اثناى راه مريض شده ماند. لهذا محمد بيگ آقاى دلاوران غريب آقاى علوفه‌چيان نصب گرديده، به زودى روانه شد كه خود را به علوفه‌چيان برساند. جاسوسها كه به ايران فرستاده بود آمده خبر آوردند كه از امراى قزلباش ديو على سلطان به چخورسعد رفت و قافله چند از تجار عجم متوجه روم گرديده‌اند و منوچهر نامى از شامخال‌زادگان خروج كرده، گرجستان را سراسر به حيطه تصرف آورده و غورغوره قديم گرجستان شامخال گريخته، التجا به شاه اسماعيل نمود و شاه اسماعيل و چايان‌سلطان در تبريز قشلاق خواهند

نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 153
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست