منشورة بنسائم نصر من اللّه و اغته! عزمه
مقرونة بعزائم «وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ
اللَّهِ»[1].
الوف دعوات صافيات مسكية النفخات شوقآميز و صنوف تسليمات وافيات وردية الفتوحات
صفاانگيز كه از مهبّ رياض جنان و گلشن حدايق رضوان به مشام حاضران بزم خاص و خيشوم
هواداران ذى الاختصاص، مقرون و مشحون گشته، با قوافل و داد نوافج فشان عنبر بار و
رواحل اتحاد لواعج بيان عبهر نثار، اتحاف و اهدا نموده، حقا ثمّ حقا بعزّة الله «وَ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً»[2] كه
همواره ولاء جوى و هواخواه آن سلطان جهانپناه بوده و مىباشد و از دل و جان مشتاق
جمال فرّخفال آن پسنديده دوران و مخدوم عالم و عالميان است. حضرت مسبب الاسباب-
عظم شانه و كمل احسانه- وسيلهاى كه باعث ملاقات حقيقى گردد؛ به خير و خوبى ميسّر
كناد «وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»[3].
بعد هذا: مشهود ضمير منير خورشيد نظير جهانگير و خاطر عاطر فيض مآثر
لا نظير، آنكه به فرموده «وَ إِنْ تَعُدُّوا
نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»[4] تعداد نعيم بىنهايه الهى نسبت به ايّام همايون پادشاهى ما زياده از
آن است كه شمّهاى از آن به تحرير راقمان زمان و تقرير متكلّمان انس و جان به زبان
بيان گنجد؛ لا بل شكر آن عطيّه بىپايان نه در آن حد و مرتبه است كه شكر شاكرين و
ذكر ذاكرين از عهده حمد و سپاس آن توان برآمد. شعر:
فحمدا
له ثم حمدا له
على
ما عطانا جزيل النعم
و
شكرا له ثم شكرا له
على
ما كسانا رداء الكرم
با آنكه حضرت خاتم الانبياء- عليه التحية و الثناء- در اين مقام كشح
مقال از لا احصى ثنا كرده، اما به گفته «العبادة بقدر الطاقة» غفلت از شكرگزارى
نتوان نمود و به جز خوشه چينى از خرمن «لَئِنْ
شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»[5] ذخر آخرتى نتوان اندوخت «ذلِكَ فَضْلُ
اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ».[6] و از جمله
اقامت بر اين امر، دفع شرر نار فتن و انطفاء آن است به رشحات شمشير آبدار و صرصر
قهر صاعقه كردار روزگار و ستم رسيدگان طغاة و بغاة غدّار؛ على الخصوص زنادقه اوباش
و ملاحده قزلباش- دمّرهم الله و خذلهم- كه در از ابتداى خروج با بىدستوپايى چند
از علوج و مفلوج، از محض تغلّب و تسلّط رو به ظلم و بيداد نهاده، چندين هزار
مسلمانان را به غير حق به قتل آورده، و هتك ناموس ارباب عرض كرده، و سوداى سلطنت
با فكر خام در ديگ دماغ پخته و با سلاطين روزگار لاف برابرى و پنجه همبازويى زده؛
دفع و رفع آن قوم از واجبات دينيه و فرايض عينيه انگاشته، مرة بعد اخرى، مقالات و
مكاوحات اوزبكان مسموع گماشتگان درگاه شده. و هر چند به غفلت، حسب التقدير، سبقتى
از آن ملاعين بىدين و رفضه زشت آيين به ظهور پيوسته، اما معلوم عالى