نام کتاب : انديشه هاى سياسى شيعه در عصر غيبت نویسنده : كربلايى پازوكى، على جلد : 1 صفحه : 40
زمينههاى اجتماعى و سياسى داراى قدرت
اجتهاد و استنباط باشد.
2. مراد از اجتهاد- همانگونه كه در تعريف آن گفته شده- داشتن ملكه و
قدرت استنباط احكام از اصول و فروع شرعى است، نه مجتهد بالفعل بودن در تمام موارد.[1] 3. از آنجا كه در مسئله رهبرى جامعه
اسلامى آشنايى با ديدگاههاى سياسى و اجتماعى اسلام، زمانشناسى و مكانشناسى،
آگاهى نسبت به مسائل سياسى جامعه و جهان و نيز قدرت تشخيص موضوعات و نيازهاى جامعه
و از سويى تطبيق احكام شريعت با آنها نقش اساسى را داراست، ازاين رو داشتن قدرت
اجتهاد در اين امر از عناصر اصلى در شايستگى رهبرى است.
حضرت على عليه السّلام برخوردارى از صلاحيت علمى لازم براى رهبرى را
بيان نموده: «أيّها النّاس انّ أحقّ النّاس بهذا الامر أقواهم عليه و أعلمهم بامر
اللّه فيه:[2] اى مردم!
سزاوارترين اشخاص براى خلافت آن كسى است كه در تحقق حكومت نيرومندتر و در آگاهى از
فرمان خداوند داناتر باشد».
همچنين حضرت پس از وفات پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله فرمود: من
براى جانشينى رسول خدا از همه به آن سزاوارترم؛ زيرا در دين از شما افقه، و در
شناخت سرانجام كارها از شما آگاهتر، زبانم از شما گوياتر و در عمل از شما
مقاومتر و پايدارترم.[3]
اعلميت و رهبرى
نظر به اينكه قدرت مديريت و اداره امور امرى فطرى است كه به ذوق و
هنر فردى بستگى دارد، از اينرو اگر اعلميت را يكى از شروط رهبرى برشمردهاند، به
يقين تنها اعلميت در مسائل فقهى به معناى خاص آن منظور نيست. ممكن است نسبت به
مسئله فتوا و مرجعيت، آشنايى بيشتر با قواعد و مدارك مسائل فقهى، روايات و آيات و
استباط احكام ملاك اعلميت باشد،[4] اما در
مسئله ولايت و رهبرى كه مرحله اجراى شريعت و احكام آن است، «افقه بودن» به تنهايى
نمىتواند ملاك اعلميت
[1] .« اما الاجتهاد: فهو في الاصطلاح تحصيل الحجة على
الاحكام الشرعيه عن ملكة و استعداد». مشكينى، ميرزا على، اصطلاحات الأصول، ص 18.