نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 60
خروج ناگهانى و بدون تشريفات امام از نجف،[1]
آنهم در تاريكروشنِ صبح، دستگاههاى امنيتى دولت بعث و رژيم ايران را بهشدت
نگران ساخته بود. درحالىكه بغداد خرسند از خروج امام از خاك عراق بود و ترجيح
مىداد تا هرچه زودتر از اين خطر بالقوّه وارهد، خاطر تهران نگران مسئله ديگرى
بود: نقطه عزيمت ايشان كجاست؟ رژيم شاه بهطور جدّى نگران اين موضوع بود كه صداى
ايشان ناگهان از تهران شنيده شود.
تصميم امام، هجرت به كويت بود؛ البته همچنانكه در چندين جا تصريح
نمودهاند[2] ايشان
كويت را صرفاً بهعنوان توقفگاهى موقت، تا فراهم آمدن امكان اقامت در يكى از
كشورهاى اسلامى داراى سياستِ مستقل برگزيده بود.
امام و همراهانش حوالى ساعت يازده به مرز كويت رسيدند و در آنجا بود
كه دولت كويت در آخرين دقايق از هويت اصلى امام آگاه شد[3]
و از ورود امام به خاك كويت جلوگيرى كرد.[4]
[2]. بنگريد به: سيدروحالله موسوىخمينى( امام)،
صحيفه امام، ج 3، ص 502؛ ج 5، ص 173 و 300.
[3]. حجتالاسلام سيداحمد خمينى دراينباره
مىگويد:« قبلًا دو دعوتنامه براى من و امامتوسط يكى از دوستانمان در كويت تهيه
شد. فاميل ما مصطفوى است؛ لذا دولت كويتتشخيص نداده بود.»( بنگريد به: مؤسسه
تنظيم و نشر آثار امامخمينى، كوثر، ج 1، ص 434 و 435.)
[4]. حجتالاسلام فردوسىپور در خاطراتش مىگويد:«
مأموران مرزى كويت حتى گذرنامهها را براى ورود ممهور كردند، اما ... در آخرين
لحظات از ورود ايشان و احمدآقا به خاك كويت ممانعت نمودند.»( اسماعيل فردوسىپور،
همگام با خورشيد، ص 290 و 291.)
البته اين تصميم پس از رايزنى
مسئولين سه كشور ايران، عراق و كويت و مشورت با كسانى چون سفير انگليس گرفته شد.(
بنگريد به: ويليام سوليوان و آنتونى پارسونز، خاطرات دو سفير، ص 356 و 357.)
نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 60