نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 241
نتواند افراد صالح و مفيد را از افراد ناصالح تشخيص دهد و
بهطور كلى در زمينه اجتماعى و سياسى فاقد بينش صحيح و قدرت تصميمگيرى باشد، اين
فرد در مسائل اجتماعى و حكومتى، مجتهد نيست و نمىتواند زمام جامعه را بهدست
گيرد.[1]
با توجه به اينكه رهبرى بايد داراى همه اين ويژگىها باشد،
امامخمينى اصرار داشت كه در قانون اساسى كشور، «مرجعيت»، شرط رهبرى شمرده نشود و
به همان «اجتهاد» بسنده كنند. ايشان در پيامى به رئيس مجلس بازنگرى قانون اساسى،
آوردهاند:
من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم كه «شرط مرجعيت» لازم نيست.
«مجتهد عادل» مورد تأييد خبرگان محترم سراسر كشور، كفايت مىكند ....[2]
گفتار سوم: منشور دولت اسلامى از نگاه امامخمينى
آنچه تاكنون در اين فصل گذشت، مربوط به تعريف ولايت فقيه، دلايل
مشروعيت آن و اختيارات و ويژگىهاى ولى فقيه و حاكم اسلامى بود. اما روشن است كه
ولى فقيه به تنهايى نمىتواند كشور اسلامى را سامان دهد و رسيدن به اهداف عالى
نظام، در گرو همكارى و هماهنگى همه افراد، بهويژه كارگزاران و مسئولان
عالىرتبهاى است كه از تعهد و تخصص لازم برخوردار باشند.
طبيعى است نظامى كه بر پايه اسلام شكل گرفته، بايد براى رسيدن به
اهداف و آرمانهاى بلند اسلامى، همت خويش را بهكار بندد و با هماهنگى و انسجامى
كه در تمام اركان و اجزاى اصلى و فرعى نظام و دولت اسلامى پديد مىآورد، در راه
تحقق اين آرمانها، با جديت تلاش كند.
[1]. سيدروحالله موسوىخمينى( امام)، صحيفه امام،
ج 21، ص 177 و 178.