نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 24
كرده بود، خانهاى آن سامان را به رويارويى با او فرا مىخواند.
همين امر باعث شد كه ابتدا با حيله و ترفند، و بعدها با تهديد و جنگ، تلاش كنند تا
او را از سر راه خود بردارند.
كمتر از پنج ماه پس از تولد روح الله، حاجآقا مصطفى در حالىكه
مىرفت تا نداى مظلوميت اهالى خمين را به گوش مركز برساند، در ميانه راه اراك
بهدست ايادى يكى از خانهاى خمين به شهادت رسيد و روح الله پيش از آنكه به سخن
آيد، «فرزند شهيد» بودن را تجربه كرد و بعدها با افتخار، در زير برخى
دستنوشتههايش خود را «ابن الشهيد» معرفى مىكرد. شهادت پدر، نخستين درس زندگى را
به او آموخت: «همواره با ظلم و ستم، ستيز داشتن.» اين درس آنچنان در روح او رسوخ
كرد كه حتى زمانى كه برف پيرى بر سر و روى او خودنمايى مىكرد، با همان گرمى و شور
جوانى به ياران خويش گفت:
فرزندان انقلابىام! اى كسانى كه لحظهاى حاضر نيستيد كه از غرور
مقدستان دست برداريد! ... مىدانم كه شهادت شيرينتر از عسل در پيش شماست، مگر
براى اين خادمتان اينگونه نيست؟ ... بغض و كينه انقلابىتان را در سينهها
نگهداريد، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگريد و بدانيد كه پيروزى از آن شماست.[1]
آقا روحالله كودكى بسيار پر جنبوجوش بود؛ از همان اوان كودكى، در
كنار بازىها و شيطنتهاى كودكانه، آموزش سواركارى، تيراندازى، كشتى و نيز تمرين
خط و نقاشى، به تحصيل دروس عمومى، ادبيات عرب و منطق پرداخت.
در دوران كودكى و نوجوانى او، ايران حوادث فراوانى را تجربه كرد و
بسيارى از اين وقايع از سوى خانواده آقا روحالله يا اطرافيان، نقل و تحليل مىشد
و ذهن
[1]. سيدروحالله موسوىخمينى( امام)، صحيفه امام،
ج 21، ص 95 و 96.
نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 24