نام کتاب : ادبيات سياسى تشيع نویسنده : آيينه وند، صادق جلد : 1 صفحه : 154
كن تا او را بسازيم». ابو الحسين قاسم، جريان را به ابن فرّاش
بازگفت، و چون ابن فراش از دشمنان سرسخت ابن رومى بود و چندبار با هجاهاى زشت ابن
رومى مواجه شده بود گفت: وزير- اعزّه اللّه- اشاره كرد او بايد دفعتا و بىخبر
كشته شود، تا از دست زبان او همه راحت شوند و من اين كار را به عهده مىگيرم،
آنگاه او را با «خشكنانج» آلوده به زهر مسموم كردند. 15
ابن رومى و شورش يحيى بن عمر
وقتى، سر يحيى بن عمر بن الحسين، شهيد علوى را به بغداد آوردند، مردم
بغداد چون همه هوادار او بودند، مرگ او را باور نمىكردند. يكباره همه دست به
تظاهر زدند و سراسيمه به كوچه و خيابان ريختند. كودكان در كوچه فرياد مىزدند: «ما
قتل و ما فرّ و لكن دخل البّرّ»، يحيى نه كشته شده و نه گريخته، او سر به بيابان
نهاده است. 16
يحيى بن عمر بن الحسين بن زيد بن على بن الحسين (ع)، از شورشيان علوى
زمان متوكّل بود، در خراسان خروج كرد و عبد اللّه بن طاهر (حاكم خراسان) او را
دستگير كرد، متوكّل او را به زندان انداخت. سپس آزاد شد و به بغداد رفت. و پس از
مدّتى از آنجا به كوفه رفت و مردم را به خاندان پيامبر (ص) دعوت كرد.
احمد بن عبيد اللّه از ابى عبد اللّه بن أبي الحصين روايت كرده، وقتى
يحيى، تصميم به خروج گرفت نخست، به زيارت قبر امام حسين (ع) آمد و براى زائران
امام (ع) تصميم خود را آشكار ساخت. جمعى از حاضران در آنجا دعوتش را پذيرفتند و
اطراف او را گرفتند. يحيى از آنجا به شاهى (شهرى در نزديكى قادسيّه) آمد و تا شب
در آنجا توقف كرد. چون شب فرا رسيد به سوى كوفه حركت كرد و شبانه وارد شهر كوفه
گرديد.
كسانىكه همراهش بودند فرياد مىزدند: اى مردم! داعى حق را پاسخ
گوييد. جمع بسيارى با او بيعت كردند. او روز ديگر به طرف بيت المال رفت و هرچه در
آنجا بود تصرّف كرد، آنگاه به نزد صرّافانى كه پولهاى حكومتى نزد آنان بود فرستاد
و آن پولها را نيز از آنها گرفت. وى در نبردى با حسين بن اسماعيل فرستادهى عبد
اللّه بن طاهر به شهادت رسيد. پس از شهادتش، مردم كوفه و بغداد به شيون و زارى
پرداختند و بر ضدّ
نام کتاب : ادبيات سياسى تشيع نویسنده : آيينه وند، صادق جلد : 1 صفحه : 154