نام کتاب : ادبيات سياسى تشيع نویسنده : آيينه وند، صادق جلد : 1 صفحه : 111
كه از آن بيم داشتند.
- من همانگونه كه تو به من امان دادهاى، ترا امان مىدهم. تو
مىدانى كه حق، حقّ ماست و شما آن را با نام ما به دست آورديد. و توسط پيروان ما
با آن انقلاب كرديد و با فضايل ما آن را بيان كرديد. پدر ما على (ع)، وصىّ و امام
است. شما چهگونه با آنكه فرزندانش حاضراند اين حق را غصب كردهايد. اما گفتى كه
ترا امان مىدهم، كدام از امانها را به من مىدهى! امانى كه به پسر هبيره دادى،
امانى كه به عمويت عبد اللّه بن على دادى و يا امانى كه به ابو مسلم! 5
نفس زكيّه اين آيات را در جواب آيهى 32 سورهى مائده كه منصور با
مهارت، اماننامهاش را با آن شروع كرده بود، آورده است. منصور مىخواست با اين
آيه نفس زكيّه را محارب و مفسد معرفى كند و نفس زكيّه با تكيه بر آيات سوره قصص
منصور را از تيرهى فرعونيان تاريخ و آغازگران استضعاف و مفسدان في الأرض و عاملان
طبقاتى كردن مردم در زمين، مىشناسد. از اينرو خود را محقّ مىداند تا با تكيه بر
ارادهى بىچون و وعدهى حتمى خداوند، و با تكيه بر حمايت مستضعفان، به نبرد با او
برخيزد.
و اين نبرد دو انديشه و جنگ دو فكر است.
در چنين اوضاعى، شاعران شيعه با جانبدارى از آل محمّد (ص) در برابر
غاصبان و جبّاران مىايستادند، و اركان ظلم آنان را متزلزل مىساختند. و همچنين
مبارزان را به ادامهى مبارزات تشويق مىكردند. پس از شهادت زيد بن على (ع) فرزندش
يحيى به خراسان گريخت و زندگى مخفى آغاز نهاد، در اشعارى خطاب به بنى هاشم،
بارديگر آنها را به مبارزه، فراخواند:
1- خليليّ عنّي بالمدينة بلّغا
بني هاشم أهل
النّهى و التّجارب
2- فحتّى متى مروان
يقتل منكم
خياركم و الدّهر
جمّ العجائب
3- و حتّى متى ترضون
بالخسف منهم
و كنتم أباة
الخسف عند التّحارب
4- لكلّ قتيل معشر
يطلبونه
و ليس لزيد
بالعراقين طالب 6
1- اى دو دوست من، از من به مدينه پيام بريد. و
بنى هاشم، خردمندان و آزمودگان را بگوييد.
نام کتاب : ادبيات سياسى تشيع نویسنده : آيينه وند، صادق جلد : 1 صفحه : 111