آن شهيد بزرگوار در اثر پيروى از دستورهاى شرع مقدس و مخالفت با هواى
نفس، بدان پايه رسيده بود كه از وقايع آينده خبر مىداد، خوابها و خلسهها داشت،
هاتفش با وى سخن مىگفت، و قفلهاى بسته به رويش گشوده مىشد. و اين مورد اخير،
اتفاق غالب شرح احوال نويسان است.
مرحوم فاضل بسطامى مىنويسد:
«ابواب روضه مطهره رضويه عليه السّلام در ليالى و اسحار به رويش
مفتوح مىشد. و نيز گويند: در جوف ليالى، خود به نفس شريف، حمل زاد و نفقه براى
ايتام و ارامل مىنمود».
و از جمله كراماتى كه برايش نوشتهاند، اين است كه آن شهيد سعيد، به
خط مباركش در پشت كتابى شرح خواب خويش را نگاشته و به يادگار نهاده است كه:
«شبى در خواب ديدم امير مرادخان، از سرداران لشكر قاجار، برگروهى از
تركمانها پيروز گشته و 162 تن را به قتل رسانده و عدهاى را به اسارت درآورده است.
از خداوند مىخواهم كه آن را از رؤياهاى صادقه قرار دهد. و از شگفتيها اينكه،
نامههايى از مرو آمد و در آن شمار مقتولين را بيش از تعدادى كه در خواب ديده
بودم، نوشته بود. و پس از كاوش و جستجو معلوم شد كه تعداد مقتولين، برابر آن
تعدادى بود كه در خواب ديده بودم.
و هم پس از چند روز در عالم خواب و بيدارى بود، كه شنيدم هاتفى
مىگفت: بيرامعلى خان كشته شده است. و بعد از چند ساعت خبر آمد كه[2]