نام کتاب : اختران فقاهت بررسى زندگى علمى و سياسى گروهى از علماى سده اخير نویسنده : انصارى قمى، ناصر الدين جلد : 1 صفحه : 490
«روزى پس از خواندن نماز صبح، در مسجد جنازه مقتولى را به
بيرونى ايشان مىآوردند و از آقا تقاضاى دادرسى مىكنند. مرحوم آقا پس از لحظاتى
تأمل و فكر، رو به سوى پدر مقتول مىنمايد و مىگويد: چرا به جوانى فرزندت رحم
نكردى، چطور دلت آمد پسر خودت را بكشى؟
پدر مقتول با گريه گفت: آقا! من قصد كشتن او را نداشتم، اما هرچه به
او گفتم: برو فلان كار را انجام بده، او گوش نكرد و من با عصبانيت تبر را به طرف
او پرتاب كردم و به گيجگاه او اصابت كرد و مرد.
همگان از اين تفّرس و ذكاوت، بسيار تعجب كردند و آن را حمل بر كرامت
نمودند. اما آقا خود فرمود: من در اين مدت كه به حاضران نگاه مىكردم، ديدم پدر
مقتول خيلى مضطرب و رنگپريده است و چشمانش حالت ترس دارد، لذا احتمال دادم قاتل
همو باشد؛ و اين پيشبينى هم، درست درآمد».
از ويژگيهاى ديگر ايشان، نظم و ترتيب در زندگى بود. وى با كثرت
مراجعات در امور شرعى و عادى، باز وقت تدريس، مطالعات، عبادات، شركت در مجالس و
تأليفاتش، هريك به جاى خود محفوظ بود و از هيچكدام غفلت نمىكرد. ديگر از
ويژگيهايش، عشق به كار و حل مشكلات مردم بود. از كارى كه وظيفه او بود، هيچوقت
اظهار ملامت نمىكرد. چهبسا نيمهشب در سرما يا گرما، براى رفع حاجتى سراغ او
مىآمدند و او متغير نمىشد.[1]
ديدار محبوب
از خصوصيات- ديگرش كه در ميان اهالى قم به تواتر رسيده بود- ملاقاتش
با حضرت ولى عصر (عج) بود. وى، بسيار اوقات در نيمههاى شب از منزلش در محله
«سلطان محمّد شريف» در خيابان چهارمردان به سمت مسجدش بيرون