نام کتاب : اختران فقاهت بررسى زندگى علمى و سياسى گروهى از علماى سده اخير نویسنده : انصارى قمى، ناصر الدين جلد : 1 صفحه : 214
«عرض مىشود اگر علماى اعلام در مسائل دولتيه اختلالى خداى
نخواسته مشاهده فرمايند و به خاكپاى مبارك برحسب رضاى آقا، مخدوم عرض كنند فضولى
نكرده، بلكه فضول بايد كسى باشد كه اين را فضولى بنامد، بر علماء و غيرعلماء لازم
است عرض كنند، پسند خاطر مبارك شود يا نشود، در مقام اصلاح آن برآيند يا نيايند،
بناء على ذلك همه ما دعاگويان بلكه عموم اهل ايمان عرض مىكنيم كه شخص ميرزا ملكم
خان را ما دشمن دين و دولت دانستهايم و به هيچوجه صلاحيت و وكالت از دولت و
سلطنت و انتظام ملك و مملكت ندارد، كه به خطاب و لقب نظام الملكى مخاطب و ملقب
باشد. و هركس باعث اين امر شده است، خيانت كلى به دين و دولت نموده است، كه چنين
دشمن جانى را مداخله در كارهاى بزرگ دولت داده است. مدت زمانى نگذشته كه در دار
الخلافه ابراز شعبدههاى زياد نموده و مجلس فراموشى ترتيب داده بود و به اين تزوير
و شعبده در خيال تصاحب ملك و دولت و اضمحلال مذهب و ملت بود. و الزام مواسات و
يكجهتى و هم عهدى كه هريك در پاى ديگر در مقام تمام مال و جان بايستد و تا يكى
آوازى برآورد همه حاضر و ناظر باشند و در وقت اجراء شروط و فرصت و جميع اسباب نهضت
و حركت، همگى يكدفعه حملهور شوند و بر غير هر كه باشد بتازند و هر چه بخواهند
بگيرند و ببرند، گويا از خاطره مبارك نرفته باشد. حاصل گزارشات فراموشخانه و نتيجه
محتمله بلكه مطمئنه آن أدر دفع و اخراج ايشان شرف صدور يافت».[1]
قدر و منزلت
شكوه و عظمت مرحوم حاجى به اندازهاى بود، كه در قلب تمام حقباوران
جاى داشت و ديده همگان را خيره ساخت. داستان ذيل، نمونه كوچكى از اين مدعاست.