مىگردد اشكالش اين
است كه خلاف واقع است، زيرا وجداناً عملى كه بر آن اجر دنيوى مترتّب نباشد خالصتر
از عملى است كه بر آن اجير شود و در برابر آن اجر و مزد هم بگيرد. بنابراين تأكّد
اخلاص و عباديت وجهى ندارد.[1]
ثالثاً به فرموده
امام راحل در مكاسب محرّمه مراد از تأكّد اخلاص چيست؟ سه احتمال در
اين باره وجود دارد:
الف) امر
اجارى يعنى أوْفُوا بِالْعُقُودِ رنگى ندارد و بستگى دارد كه متعلق آن چه
چيزى باشد؟ اگر متعلق آن عمل توصلى باشد اين امر هم توصلى است و اگر تعبدى باشد
تعبدى است و در واقع أوْفُوا بِالْعُقُودِ به منزله «صلّ» و
«صم» و مانند آن است: به عقد وفا كن يعنى فلان عمل را انجام بده. آنگاه امر صلاتى
و صومى و مانند آن به ذات عبادت تعلق مىگيرد، امر اجارى هم كه به منزله آن است به
ذات عبادت بار مىشود و از اين جهت متعلق هر دو امر يكى است و بديهى است كه امر
دومى مؤكّد امر اوّلى است و از آنجا كه اوّلى عبادى است، پس دومى مؤكّد عباديت و
اخلاص است.
ب) امر
اجارى رنگ دارد و ماهيت آن توصلى است و قصد قربت لازم ندارد، ولى هر امر توصلى
مولوى قابليت دارد كه به قصد قربت آورده شود؛ و به ديگر سخن اگرچه قصد قربت شرط آن
نيست ولى منافاتى هم ندارد و ممكن است به قصد قربت اتيان شود و اصطلاحاً از قسم
عبادى به معناى اخص نيست، ولى عبادى به معناى اعم است. آنگاه معناى تأكّد اخلاص
اين است كه قبل از تعلّق امر اجارى تنها راه اخلاص و تقرب به مولى قصد امر عبادى
بود، و پس از تعلّق امر اجارى راه ديگرى هم براى قصد اخلاص پيدا شده است، يعنى قصد
امتثال امر اجارى، چه اينكه اگر عنوان نذر و مانند آن هم اضافه شود و امر وفا به
نذر هم بيايد راه سومى براى قصد اخلاص پيدا مىشود كه امكان تقرب از اين راه هم
هست.
ج) از آنجا
كه متعلق امر عبادى و امر اجارى در خارج اتحاد دارند و مثلًا يك نماز