قال: قلت لإبي
عبدالله (ع) إنّي قد ابتليتُ بهذا العلم فاريد الحاجة، فإذا نظرت إلى الطالع و
رأيت الطالع الشرّ جلست ولم أذهب فيها، وإذا رأيت طالع الخير ذهبتُ في الحاجة،
فقال لي: «تقضي؟» قلت: نعم، قال: «احرق كتبك».[1]
ملاحظه
مىكنيم كه حضرت مطلق نظر در علم نجوم را محكوم نكرده است بلكه استفصال كرد كه اگر
قضاوت (حكم و قطع) مىكنى و به قطع، طالع خير و شر را مؤثر مىدانى حرام است.
مفهوم كلام اين است كه بدون آن حرام نيست.
رواياتى هم
كه به ظاهر اطلاق دارند و از نجوم و تنجيم نهى كردهاند بر همين معنا حمل مىشود
كه نجوم را مؤثرات بدانيم و تخلف حوادث ارضى از اوضاع فلكى را از باب تخلف معلول
از علت تامّه محال بدانيم.
از جمله
روايت قاسم بن عبدالرحمن:
«إنّ
النبي (ص) نهى عن خصال منها مهر البغي، ومنها النظر في النجوم».[2]
و روايت
نصر بن قابوس از امام صادق (ع):
«المنجّم
ملعون، والكاهن ملعون، والساحر ملعون و ...».[3]
و روايت
مرسله محقق در معتبر و علامه در تذكره:
قال النبى
(ص):
«من صدّق
كاهناً أو منجّماً فهو كافر بما أنزل علي محمّد».[4]
بنابراين
اصل تنجيم و منجمگرى با اعتقاد مذكور حرام است، رجوع به منجم و تصديق او حرام
است، تعلّم علم نجوم با اين عقيده حرمت دارد، تعليم آن به ديگران حرام است، اكتساب
از اين طريق حرمت دارد، معامله بر اين كار و اجير شدن در برابر آن هم باطل است.
ولى بدون اعتقاد به تأثير استقلالى يا مدخليت و شركت در تأثير، حرمت آن دليلى
ندارد و اصل بر جواز و اباحه است و بلكه به حكم عمومات تعليم و تعلّم نيز جايز است
و بلكه براى معرفت عظمت و قدرت