و غنا، بيمارى و
سلامتى، گرانى و ارزانى، مذكر و مؤنث بودن جنين، خير و شر، فتح و شكست و ... را به
افلاك نسبت مىدادند خلاف كتاب و سنّت است.
و نيز سخن
يهوديان كه قائل به تعطيل هستند و دستگاه الهى را تعطيل مىدانند و علل و عوامل
موجود در اين جهان را علت مستقل حوادث و پديدهها مىدانند باطل است. همچنين سخن
آن دسته از اهل سنّت كه قائل به تفويض هستند باطل است كه جهان و پديدههاى آن را
در اصل حدوث، محتاج به خداوند مىدانند، امّا در بقا براى آنها استقلال قائلاند.
و نيز سخن آن دسته از فرق شيعى كه اهل غلوّ هستند و به نوع ديگرى قائل به تفويض
هستند و حوادث عالم را مستقلًا به دست پيامبر و آل او مىدانند باطل است و به
فتواى فقهاى اماميه موجب كفر است.
آرى عقيده
به تأثير به اذن الهى مانعى ندارد و به نصّ قرآن حضرت عيسى مرده زنده مىكرد،
نابينا را شفا مىداد و ... ولى همه اينها باذن الله و به حول و قوه الهى بود، كما
اينكه مانعى ندارد خداوند شفا را در نسخه طبيب قرار دهد، سيرى را در خوردن، سيرابى
را در نوشيدن قرار دهد و اينها مؤثر باشند باذن الله حال كه اينها مؤثرند چنين
نيست تخلف محال است و به نوعى فاعل ايجابى و تأثير جبرى باشد، بلكه هر آن خدا
بخواهد تأثير را از آنها مىگيرد و به تعبير قرآن كريم يَمْحُوا اللهُ
مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ امُّ الْكِتَابِ.[1]
شايان توجه
است كه علل و عوامل مادى در اين عالم مؤثر و مقتضى هم نيستند، بلكه معدّات هستند و
زمينه را براى تأثير الهى و اعطاى اثر از سوى ذات حق فراهم مىكنند. مثلًا كشاورز
با پاشيدن دانه در زمين و شخم زدن آن، زمينه را براى تأثير الهى فراهم مىكند،
وگرنه زارع حقيقى خداوند است.
ب) بىشك
ميان ستارگان و اوضاع فلكى و جوّى با حوادثى كه در عالم عناصر و زمين رخ مىدهد
رابطه مرموزى وجود دارد مثل رابطه تابش آفتاب و انرژى خورشيدى با تداوم حيات و رشد
و بالندگى نباتات و حيوانات و انسانها، و مثل رابطه نزديكتر و