يك نكته: همانطور كه مرحوم امام در كتاب مكاسب محرمة خود فرموده است، دلالت آيه بر تحريم غنا محل تأمل و اشكال
است.[1]
وجه اشكال
اين است كه آيه و آيات قبل و بعد در مقام بيان اوصاف عباد الرحمان است و از ميان
فضيلتهاى اخلاقى و صفات پسنديده، امورى را بيان كرده است و در واقع اوصاف كمال
است نه وصف صحت و اصل ايمان، چرا كه نبود اين فضائل موجب نبود ايمان است. بنابراين
حرمت تكليفى شركت در مجالس باطل و مجلس غنا از اين آيه استفاده نمىشود، ولى مهم
نيست زيرا آيه قول زور و آيه لهو الحديث به وضوح بر حرمت غنا دلالت دارد و همان
كفايت مىكند.
دليل
سوم: سنّت (روايات متواتره)
دليل اصلى
بر حرمت غنا روايات فراوانى است كه از حضرات معصومين (ع) براى ما نقل شده است، و
برخى از بزرگان از جمله مرحوم فخرالمحققين[2]
و صاحب جواهر[3] ادعاى
تواتر كردهاند. البته اين روايات تواتر لفظى ندارند ولى تواتر معنوى دارند و همه
آنها بالمطابقه يا بالملازمه بر مبغوض بودن جنس غنا نزد شارع دلالت دارند. در باب
نود و نهم از ابواب ما يكتسب به در وسائل الشيعه سى و دو روايت نقل
كرده كه از هر كدام به نوعى حرمت غنا قابل استفاده است.[4]
در 15 و 16
هم رواياتى وجود دارد كه غالباً اصل حرمت غنا را مفروغ عنه گرفته و به حرمت استماع
آن، تعلّم و ياد گرفتن آن، حرمت ثمن و اجرت آن و تكسّب مال از اين طريق پرداخته
است[5] و در
روايتى آن را از جمله گناهان كبيره برشمرده است.[6]
بنابراين اصل تحريم غنا قطعى است و ادعاى ضرورت مذهب كه