بنابراين فتواى
امام به حرمت و بطلان اين بيع كاملًا مستند و مبرهن است، زيرا حرمت آن با قانون
عقلى قبح تهيه مقدمات حرام درست مىشود. و بطلان آن با دليل چهارم- كه در بالا
آورديم- و روايات جواز بيع انگور و خرما و عصير مخالف قواعد مزبور است و بايد علم
آن به اهلش واگذار شود.
البته امام
راحل در مكاسب محرّمه به صراحت و قاطعيت روايات را رد مىكند،
ولى در متن تحرير تنها به وجود اشكال جدى از اين ناحيه بسنده مىنمايد و
به دنبال آن مىفرمايد:
«والظاهر
انّ النصوص معلِّلة
» كه شايد
اشاره به بعضى از روايات باب باشد كه حكم به جواز را معطل كردهاند، البته تعليل
صريح نيست ولى به صورت وصف يا حال آمده و مشعر به عليت است. مثل روايت ابى بصير:
«إذا
بعته قبل أن يكون خمراً وهو حلال فلا بأس به».[1]
يعنى چون
بيع قبل از اينكه خمر شود حلال بود و در آن حال فروخته شده است اشكالى ندارد. و
مانند روايت حلبى:
يعنى مناط
صحت معامله حلّيت خود بيع نيست، بلكه حلّيت مبيع براى بايع است و چون در اين حال
فروخته شده است اشكالى ندارد.
حال شايد
نظر مبارك امام اين باشد كه اين نصوص چون معلّل هستند تقدّم دارند و حكم به جواز
بيع مىشود. شايد نظر ديگرى دارند كه نياز به تأمل بيشترى است زيرا معلّل بودن
آنها ظاهر و صريح نيست و اشعار به عليت است كه نمىتواند مورد استناد باشد. به هر
حال ايشان قبلًا به صورت وجه قوى فتوا به حرمت و بطلان داده است.