چه آن عناوين صدق
بكند، چه صدق نكند. پس اين حكم عقل، قانون مستقلى است.[1]
شايد تعبير
امام راحل در متن تحرير به حرمت چنين بيع و اجارهاى «فى وجه قوى» اشاره به
همين وجه و قانون عقلى باشد.
بررسى
نظريه امام (رحمه الله)
به نظر
شارح، قانون عقلى مذكور صحيح و تمام است و استدلال امام راحل به آن كاملًا مقبول
است و قضاوت عقلايى شاهد صدق آن است؛ زيرا عقلاى عالم كسى را كه با علم و التفات
به استفاده نامشروع، چيزى را به ديگرى مىدهد مورد بازخواست قرار مىدهند و مستحق
سرزنش مىدانند. بنابراين ما تابع صدق عنوان اعانت بر اثم و مانند آن نيستيم، بلكه
نفس فراهم كردن اسباب و مقدمات جرم و كار حرام، مذموم و جرم محسوب مىشود.
ولى اين
قانون هم تنها قبح عقلى و حرمت شرعى تهيه مقدمات فعل غير را دلالت مىكند و به درد
فساد و بطلان بيع و اجاره مورد بحث ما نمىخورد و خود مستدل هم اين را قبول دارد
زيرا به پيروى از شيخ اعظم بحث فساد معامله را جداگانه مطرح كرده و مورد استدلال
قرار داده است.
همانندى
قانون وجوب دفع منكر با وجوب رفع آن
محقق
اردبيلى براى حرمت بيع مورد بحث علاوه بر استدلال به تحريم تعاون بر اثم و عدوان،
به قانون وجوب دفع منكر هم استدلال نموده است. امام راحل استدلال محقق اردبيلى را
در كمال اتقان و استحكام دانسته است. خلاصه سخن امام چنين است:
حاكم در
روابط فيما بين عبيد و موالى، عقل انسان است. عقل حكم به لزوم ايجاد مطلوب مولى مىكند
و درك مىكند كه آنچه را مطلوب مولاست عبد بايد ايجاد كند، و نيز حكم به لزوم
جلوگيرى از مبغوض مولى مىكند و مىگويد آنچه مبغوض مولاست نبايد ايجاد شود؛ بلكه
بايد جلوى تحقّق آن گرفته شود و اگر ايجاد شده است حتماً بايد جلوى تداوم و ادامه
آن گرفته شود. عقل در اين جهت فرق نمىگذارد بين صدور