بىآنكه با
پيامبر ديدار كند، نزد قريش بازگشت، تا در اين خصوص كه پيامبر و مسلمانان براى
انجام دادن عمره به اين ديار آمدهاند، آنان را قانع سازد. ولى اينبار نيز قريش
قانع نشد و مسعود بن عروه ثقفى را خدمت پيامبر اعزام نمود. عروه هنگامى ديد
مسلمانان براى تبرك جستن به قطرات پراكنده آب وضوى رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله
و سلم بر يكديگر سبقت مىگيرند، از مشاهده اين منظره شگفتزده شد و نزد قريش
بازگشت و اظهار داشت: اى قريشيان! من به دربار پادشاهى چون كسرى و قيصر و نجاشى
باريافتهام، ولى به خدا! هيچ پادشاهى را چون «محمد» در ميان ملت خود مشاهده نكردهام،
زيرا من در اين برخورد مردى را نظارهگر بودم كه پيروانش حاضر نيستند با هيچ بهايى
دست از او بردارند! بنابراين، ديدگاه من درباره وى همان است و شما خود دانيد.[1]
پيامبر
اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم طى سفر عبادى مسلمانان كه جز سلاح همراه مسافر،
سلاح ديگرى با خود برنگرفته بودند، به جنبه احترامى كه براى ماههاى حرام قائل
بود، اشاره فرمود و از قبايل مجاور غيرمسلمان دعوت كرد تا در اين سفر، مسلمانان را
همراهى كنند. حضرت با اين عمل بر آن بود تا به همگان اعلان كند كه ارتباط ميان
اسلام و ساير قدرتها بر پايه جنگ استوار نيست.
آن
بزرگوار حداقل 1400 مسلمان به اين سفر گسيل داشت و تعداد هفتاد شتر قربانى پيشاپيش
خود به حركت درآورد.
خبر
حركت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم و مسلمانان براى بهجاآوردن عمره به
قريش رسيد و آنان سخت در تنگنا قرار گرفتند و تنها دو راه در برابرشان وجود داشت:
يا به مسلمانان اجازه انجام عمره دهند كه با اين عمل، مسلمانان