رسالت
اسلامى خود را اعلان و تا حدّ امكان تعاليم اعتقادى و دستورات اسلام و مراتب
احترام و تجليل خود را به بيت اللّه الحرام روشن نمايد. اين حركت حضرت، مرحله
گشايش فضاى دينى و نوين و دوران انتقال از مرحله دفاع به مرحله گسترش و تهاجم،
بهشمار مىآمد.
رسول
خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم و يارانش پس از پيمودن راهى بسيار سخت و ناهموار،
در پهندشتى به نام «حديبيه» فرود آمدند. ناقه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله و
سلم زانو به زمين زد، آن حضرت فرمود:
اين
ناقه چنين عادتى نداشت، ولى همان خدايى كه فيلها را از رفتن به سوى مكّه باز
داشت، اين شتر را نيز از حركت بازداشته است.[1]
حضرت
به مسلمانان فرمان داد در آن مكان فرود آيند و فرمود:
اگر
امروز قريش به من پيشنهادى بدهند كه در آن، تحكيم روابط خويشاوندى وجود داشته
باشد، درخواست آنان را خواهم پذيرفت.[2]
ولى
قريش همچنان در كمين مسلمانها نشسته و سواران آنها بر سر راه مسلمانان وجود
داشتند. سپس «بديل بن ورقا» را در رأس هيئتى از خزاعه نزد رسول خدا صلّى اللّه
عليه و اله و سلم فرستادند تا هدف پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم را از
اين سفر جويا شود و او را از ورود به مكّه بازدارند. آن هيئت پس از بازگشت، سعى
كرد قريش را متقاعد سازد كه هدف پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم تنها انجام
دادن عمره است ولى قريش با برخوردى متكبّرانه، هيئت ديگرى را به سرپرستى حليس-
رئيس احابيش- نزد آن حضرت اعزام نمود. وقتى چشم پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و
سلم به او افتاد، فرمود: اين شخص، از مردمى خداشناس است.
حليس
با ديدن شترانى كه مسلمانان براى قربانى كردن همراه داشتند