نام کتاب : امام بخارى و جايگاه صحيحش نویسنده : قاسم اف، الياس جلد : 1 صفحه : 156
تنفس بلند
را شنيدم، ولى نميدانم كه آنجا چه خبر بود. عمر تكبير گفت و شهود را جز زياد شلاق
زد. سپس ابوبكره گفت: مگر مرا شلاق نزديد؟ عمر گفت: آرى زديم. گفت: به خدا (سوگند
به خدا من راست مى گويم) شهادت مىدهم كه مغيره زنا كرد. عمر خواست دو مرتبه
ابوبكره را شلاق بزند كه على عليه السلام گفت: اگر اين را يك شهادت قرار مىدهى،
بايد به دوستت (مغيره) حد جارى كنى. پس عمر دست كشيد.
ابوالفرج
در «اغانى» اين خبر را با شش سند نقل كرده است و البانى پنج سند از اين خبر را
صحيح دانسته است كه در بعض آنها ابوبكره بعد از اينكه بر او حد جارى شد، سوگند ياد
مىكند كه او راست گفت و مغيره زنا كرده است.
عن
الشعبى قال: كانت أم جميل بنت عمر التى رمى بها المغيرة بن شعبة بالكوفة تختلف إلى
المغيرة فى حوائجها فيقضيها لها قال: ووافقت عمر بالموسم والمغيرة هناك فقال له
عمر: أتعرف هذه قال نعم هذه أمكلثوم بنت على فقال له عمر: أتتجاهل علي والله ما
أظن أبا بكرة كذب عليك و ما رأيتك إلا خفت أن أرمى بحجارة من السماء؛[1]
امجميل كه در كوفه براى رفع حاجتش با مغيره رفت و آمد داشت، در موسم حجى با عمر
همراه شد و مغيره نيز آنجا بود. عمر به مغيره گفت: آيا اين زن را مىشناسى؟ مغيره
گفت: اين زن ام كلثوم دختر على است. عمر به او گفت: خودت را به نادانى مىزنى؟ به
خدا سوگند، باور ندارم كه ابوبكره در باره تو دروغ گفته باشد، و من تو را هر وقت
ديدم، مىترسم از اين كه از آسمان عذاب خداوند بر من نازل شود.
برخى
اخبار ديگر مغيره
بعد
از آن كه در شوراى شش نفره عبدالرحمن بن عوف با عثمان بيعت كرد، مغيره به
[1] . الاغانى ابوالفرج، ج 16، ص 109؛ شرح نهج البلاغه،
ج 12، ص 238.
نام کتاب : امام بخارى و جايگاه صحيحش نویسنده : قاسم اف، الياس جلد : 1 صفحه : 156