نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 67
اجمال،قصدش اجمالگويى است).
همين بناى عقلا،مورد امضاى شرع هم
هست؛يعنى شارع هم،در خطابات خودش،از همين روش و شيوۀ عقلايى
استفاده نموده است.او نيز به ظواهر كلام اعتماد كرده است.دليلش آن است كه اين شيوه
اگر مقبول شرع نبود و شارع،در خطابات خودش،سيرۀ مستقلى
داشت،حتما طريقۀ خويش را تبيين مىنمود و پيروان خويش را از متابعت سيرۀ عقلا
در مورد كلماتش،منع و زجر مىنمود و از آنجا كه زجر نكرده،كشف مىكنيم كه
ظواهر،عند الشارع هم(همانند عقلا)حجت است.
تبصرۀ 1:اگر گفته شود:شايد شارع ردع كرده و به ما نرسيده؟در
پاسخ گوييم:اين احتمال در حد صفر است و قابل اعتنا نيست،چون مسئله،مسألۀ سياسى
نبوده كه بنا بر پنهانكارى باشد.لذا اگر چنين چيزى بود،حتما به تواتر،و حد اقل به
خبر واحد،به دست ما مىرسيد و براى ما نقل مىشد.
تبصرۀ 2:سيرههاى عقلايى،از ديدگاه شرع،سه نوعاند:
1.سيرههاى ردع شده عند الشارع،مثل عمل به قياس.
2.سيرههاى امضا شده عند الشارع،ثمل عمل به خبر واحد و حجيت آن.
3.سيرههاى غير مردوع عند الشارع،مثل ما نحن فيه كه از عدم ردع،كشف رضايت
مىكنيم(تفصيل مطلب در جزء سوم مباحث حجيت ظواهر).
13.ترادف و اشتراك
امر سيزدهم از امور مقدمه دربارۀ
اشتراك لفظى و ترادف است.
ما وقتى لفظى را با معنا مقايسه مىكنيم،چهار
حالت پيدا مىشود:
1.لفظ و معنا،هر دو،واحد باشند.گاهى معنا كلى است و گاهى جزئى.آنجا كه معنا
كلى باشد،نامش مشترك معنوى است كه قابل صدق بر كثيرين است.
2.لفظ و معنا،هر دو،متعدد باشند.اين الفاظ و معانى را متباينان گويند
(كالانسان و الفرس).
3.لفظ،واحد است و معنا متعدد.اينجا يا لفظ براى هريك از معانى جداگانه وضع
شده(كه نامش مشترك لفظى است)و يا وضع نشده(كه نامش حقيقت و مجاز
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 67