نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 63
اصالة الاطلاق
مورد به كارگيرى اصالة الاطلاق آنجاست
كه كلام مطلقى از مولى صادر شده كه قابليت تقييد به قيدى را دارد و مخاطب احتمال
مىدهد كه متكلم،قيدى آورده و مطلق را مقيد كرده باشد،اما يقين ندارد.در اينجا به
اصالة الاطلاق تمسك مىكند و وجود قيد را نفى مىكند.مثال:مولى گفت:«اعتق رقبه»و
عبد احتمال مىدهد كه قيد «مؤمنة»هم آورده بود،ولى يقين ندارد.به اطلاق تمسك مىكند؛اين
اطلاق،از مولى بر عبد حجت است كه اگر رقبۀ كافرى در صورت نبودن رقبۀ مؤمن
آزاد نكرد،مولى حق مؤاخذه دارد و از عبد بر مولى حجت است كه اگر رفت و رقبۀ كافرى
آزاد كرد، مولى نمىتواند بگويد:«مراد من،رقبۀ مؤمن بوده
است».عبد مىتواند به اطلاق كلام مولى تمسك كند.
مثال ديگر:خداوند در قرآن فرموده:
أَحَلَّ اللّٰهُ الْبَيْعَ .
كلمۀ«البيع»،مطلق
است.حال،مخاطب احتمال مىدهد كه بيع،مقيد به قيد «عربى بودن»شده باشد و«بيع به
الفاظ غير عربى»باطل باشد.اينجا به اطلاق كلام مولى تمسك مىكند و مىگويد:«مولى
در مقام بيان بوده و اگر خصوصيت «عربى بودن»در غرض مولى دخيل بود،بايد ذكر مىكرد؛حال
كه نياورده،پس معلوم مىشود دخالتى ندارد».آنگاه اطلاق كلام،از عبد بر مولى و از
مولى بر عبد حجت مىشود.
اصالة عدم التقدير
مورد استفاده اصالة عدم التقدير آنجايى
است كه از متكلم،كلامى صادر شده و مخاطب احتمال مىدهد كه چيزى در كلام او مقدر
باشد،ولى يقين ندارد.در چنين موردى،اصالة عدم التقدير را جارى مىكند.مثلا خدا در
قرآن از قول فرعون آورده كه او گفت:
أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلىٰ .
ما احتمال مىدهيم كه كلمۀ«عبد»،در
تقدير باشد و«أنا عبد ربكم الاعلى»بوده
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 63