نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 353
احتمال سوم:يحتمل مراد اين باشد كه تمام
موضوع براى حكم،خود ماهيت است و اين اعتبارات ثلاثه نه قيد الموضوع هستند و نه
تمام الموضوع.
حال مىگوييم مراد اگر احتمال اولى و
دومى باشد كه ماهيت.مقيد به يكى از اعتبارات موضوع بود يا همين اعتبارات و قيدها
تمام موضوع بودند،اشكال شما وارد بود كه ماهيت مقيده به هذا القيد،امرى ذهنى
است.فيلزم كه همۀ قضايا ذهنيه باشند و آنگاه شما هم نمىتوانستيد حمل ذاتيات را استثنا
كنيد بلكه آنجا هم همين ايراد بود به جهت اينكه ماهيت،من حيث هى هى ملاحظه شده و
ماهيت،با قيد من حيث هى هى بودن،اعتبارى است ذهنى و ظرف وجودش ذهن است نه خارج.لكن
خوشبختانه مراد ما احتمال سوم است يعنى تمام الموضوع،ذات ماهيت است مجردا عن كل
قيد،نه ماهيت با اعتبار بشرط شىء و نه ماهيت با اعتبار بشرطلايى و نه ماهيت با
اعتبار لا بشرطى.
يعنى هنگامى كه ماهيت را نسبت به امر
خارجى بشرط شىء ملاحظه مىكنيم، اينجا خود ماهيت موضوع است نه ماهيت با قيد بشرط
شىء بودن؛و هكذا در بشرط لا و لا بشرط.
(نظير آتش كه بشرط مماسه و عدم رطوبت،مىسوزاند
اما تمام المقتضى للاحراق،ذات نار است نه نار مقيده و مشروطه به مماس بودن و عدم
رطوبت،و الا جايش ذهن بود).
اگر در اين اعتبارات ثلاثه ماهيت مقيدا
باحدى هذه الاعتبارات موضوع بود،يلزم در تمام اين سه قسم،ماهيت به نحو بشرط شىء
ملاحظه شود يعنى بشرط اللحاظ و الاعتبار،چون در اولى ماهيت به لحاظ بشرط شىء مورد
نظر شده و مقيد شده به لحاظ بشرط شىء و در دومى به لحاظ بشرطلايى منظور شد و در
سومى به لحاظ بشرطى و هر سه مقيد به لحاظ و اعتبار شدهاند؛پس بايد هر سه بشرط شىء
باشند و هو باطل؛پس در هريك از اين اعتبارات،تمام الموضوع،ذات الماهية است.
اگر گفته شود:اگر تمام موضوع،خود ماهيت
است،پس اين اعتبارات سهگانه چه محلى از اعراب دارند؟و چرا ماهيت را بالنسبة به
اين امور مقايسه مىكنيم؟
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 353