دولتهاى
كشورهاى سنتى معمولا قادرند بخشى از مسير نوينسازى را مخصوصا در مرحله اول اين
فرايند، طى كنند كه اين قسمت از مسير نوينسازى چيزى نيست مگر معرفى بازار. با اين
حال، عملكرد اينگونه دولتها در مرحله دوم، يعنى هدايت بازار و بهره بردارى از آن
در خلال دگرگونى دولت و نهادهاى اجتماعى، به كلى با هم فرق دارد.
به
همين دليل، بسيارى از دولتها سعى كردهاند مسير نوينسازى توسط دولت را محك
بزنند، ولى فقط تعداد بسيار اندكى از آنها در اين راه توفيق يافتهاند. رمز موفقيت
در اينجا دولت است: آيا آنچه را براى تحقق نوينسازى از طريق هدايت دولتى مد نظر
قرار داده است در اختيار دارد؟
«رابرت
ويد» در نظريه خود پيرامون «موفقيت بازار تحت كنترل [دولت] در شرق آسيا»[2]
بر نقش فعال دولت براى دخالت و حتى «تحريف» بازار به منظور دستيابى به رشد
اقتصادى، تأكيد مىورزد. اين الگوى بازار، اگرچه فقط بخشى از نگرش مربوط به
«نوينسازى توسط دولت» را دربر مىگيرد، ليكن مفهوم سودمندى از اصطلاح «دولت
توسعهمدار»، كه نخستين بار توسط «چالمرز جانسون» مطرح گرديد، ارائه مىدهد.
علت
اين امر كه چرا برخى دولتهاى كشورهاى در حال توسعه نخواستهاند يا در واقع،
نتوانستهاند روش نوينسازى توسط دولت را تعقيب كنند آن است كه آنها «دولت
توسعهمدار»، كه كليد موفقيت اينگونه نوينسازى است، نبودهاند. دولت توسعهمدار
داراى چنين خصوصياتى است.
*
بالاترين اولويت دولت از آن توسعه اقتصادى است كه در تعريف آن، بر عواملى چون رشد،
بازدهى و رقابت، بيش از عامل رفاه تأكيد مىشود.
*
دولت، بازار را فعالانه به سمت جمعآورى و هدايت سرمايهها راهنمايى مىكند.