نكته روشن
شود كه «مسير»، معادل با «خط سير»[1] هاى توسعه
اقتصادى نيست. سه خط سير ارائهشده توسط استفان هاگارد[2]-
شامل صنعتىكردن توليدات جايگزين واردات[3]،
رشد از طريق صادرات[4] و توسعه
مراكز آزاد تجارى[5]- در عمل
براى ملتهايى كه در حال نوينسازى خود از طريق تحريك بازار، يا هدايت دولتى
بودند، سه راهبرد توسعه به شمار مىآمدند. اين دو مسير را با توجه به متفاوت بودن
ميزان و ماهيت دخالت سياسى در اقتصاد، به سختى مىتوان با آنچه كه «رابرت ويد»[6]
بازار آزاد، بازار تحريكشده[7] يا بازار
تحت سلطه[8] مىنامد،
مقايسه كرد.
نوينسازى
از طريق بازار
همانگونه
كه از شكل (3- 1) برمىآيد در شرايط نوينسازى از طريق تحريك بازار، الزاما به
صورت خودجوش، بازار به عنوان نهاد اصلى اقتصاد ظاهر مىشود. اين بازار با ايجاد
تغييرات در كل ساختار سازمانى داخلى، موجبات تمايز و جداسازى حكومت و حيات اجتماعى
را فراهم مىآورد. نوينسازى در اروپاى غربى و امريكاى شمالى، چنين مسيرى را طى
كرده است. در اين دو منطقه، بازار به تدريج خود را از ساختار سازمانى داخلى سنتى
جدا كرد و بدين ترتيب بود كه مراحل آغازين فرايند نوينسازى پا گرفت. اين ملتها
طى برههاى نسبتا كوتاه از تاريخ بشر، رشد بسيار عظيمى را در بازدهى، بهرهورى و
نوآورى اقتصادى تجربه كردند. توسعه اقتصادى و فنآورى در اين كشورها، پيشرفتهاى
اجتماعى و فرهنگى شگرفى را براى ملتها به ارمغان آورد.