باشد. با
اين وصف، به نظر مىرسد زمان در مقبوليت بخشيدن به نهاد و قانونى جلوه دادن آن،
نقش كليدى ايفاد مىكند[1]. با گذشت
زمان، يك نهاد فعال، صرفا با ابراز موجوديت و عملكرد خود، باعث جلب اعتماد
روزافزون آحاد جامعه مىشود؛ گرچه ممكن است اين عملكرد و فعاليت از اثربخشى بالايى
در جلب اعتماد برخوردار نباشد.
گذشت
زمان و تجربه، مردم را با ارزشها و فوايد يك نهاد آشنا مىسازد و همين براى پذيرش
نهاد توسط مردم و جلب حمايت آنان كفايت مىكند. آنان، همچنين براى اينكه ياد
بگيرند چگونه در چارچوب نهاد رفتار كنند و عادات و «فرهنگ» حاكم بر چنين رفتارهايى
را رواج دهند، به زمان و تجربه نياز دارند. به نظر مىرسد هرچه طول عمر و حوزه
گسترش يك نهاد بيشتر باشد، هزينه از بين بردن يا جايگزين ساختن آن به همان اندازه
زيادتر باشد. زمان و سرعت تغييرات نهادى نيز مىتواند با ميزان مقبوليت يك نهاد،
رابطه جدى داشته باشد. ازاينرو سرنوشت نوينسازى به عنوان فرايندى متشكل از
تغييرات نهادى، ممكن است بيشتر بستگى به درجه مقبوليت نهادهاى جديد داشته باشد تا
ماهيت و كيفيت عملكرد اوليه آنها، درست همانگونه كه بين كارايى و مقبوليت يك
نهاد، فاصله وجود دارد، مقبوليت و ماهيت آن هم عملا از هم فاصله دارند. عوامل
ديگرى نيز هستند كه ساختار سازمانى داخلى يك ملت را تحت تأثير قرار مىدهند. اهميت
برخى از اين عوامل، همچون عوامل اثرگذار بيرونى، به قدرى آشكار و روشن است كه جا
دارد در اينجا بيشتر مورد بحث و بررسى قرار گيرند.
بازار،
حيات اجتماعى سنتى، جامعه مدنى و دولت
در
اينجا لازم است جهت آشنايى كاملتر با چهار مفهوم كليدى و اساسى، يعنى بازار، حيات
اجتماعى سنتى (پيش از نوينسازى)، حيات اجتماعى نوين (جامعه مدنى) و دولت، توضيحات
بيشترى ارائه شود.