نظامهاى
حكومتى استبدادى و خودكامه، وابستگى سياسى افراد يا گروهها را هم مىتوان به
روشنى مشاهده كرد. در يك نظام خلقى مردمسالار، كه براساس انتخابات سراسرى مستقيم
اداره مىشود، رفتار سياسى مىتواند از نوع مستقل (غير راهبردى يا غير كلان) باشد.
در بعد حيات اجتماعى، رفتار فرد در خانواده يا در گروههاى اجتماعى كوچك مىتواند راهبردى
(به هم وابسته) و يا در صورتى كه منافع خانواده يا گروههاى اجتماعى ايجاب كند، از
نوع وابسته باشد. در حيطه حيات اجتماعى كه مىتوان شاهد رفتار مستقل (غير راهبردى
يا غير كلان) بود.
تمام
الگوهاى رفتارى مذكور در هر سه نهاد وجود دارند. ازاينرو، الگوهاى خوبى كه براى
تشريح رفتار انسان توسط رشتههاى علوم اجتماعى ابداع شده، ممكن است براى مطالعه
رفتارها در نهادهاى ديگر هم به كار گرفته شود و از كارايى بالايى نيز برخودار
باشد. لذا، مىتوان براى مطالعه رفتارهاى سياسى و اقتصادى و حتى اجتماعى انسان، از
الگوهاى مشابه و يكسانى كه داراى روششناسى صحيح و مناسبى هستند، بهره گرفت. براى
نمونه، عدهاى سعى كردهاند برخى الگوهاى اقتصادى نئوكلاسيك را براى مطالعه علوم
سياسى به كار گيرند. البته، بديهى است كه چون تفاوتهاى موجود ميان نهادها ممكن
است تأثير بسيار زيادى بر نحوه نگرش به رفتار انسان داشته باشد، گاه لازم است
اصلاحات و تغييرات اساسى و عمدهاى در اين الگوها صورت گيرد، كه بعضا با
دشوارىهاى فراوانى نيز همراه است. برخى متغيرهاى نهادى همچون حق قانونى توسل به
زور و قدرت و محدودسازى راهكارهاى رفتارى، اغلب مانع مىشود يك نهاد، الگوى
عاريتى نهاد ديگرى را كه فاقد اصلاحات لازم است، به كار گيرد. اگر تفاوتهاى موجود
ميان نهادهاى مختلف به خوبى درك نشود، آن مقدار شناخت نظرى كه بر اثر مطالعه
انگارههاى رفتارى انسان، همچون نظريه معروف بازى، به دست مىآيد، چندان سودمند
نخواهد افتاد.
گروهبندىهاى
انسانى و واحد تحليل نهادى
درك
كافى و مناسب از رفتار انسان در يك نهاد، فقط با قرار گرفتن در متن آن نهاد،