ساكنان كره
زمين، مورد پذيرش قرار دادهاند. جداى از نقش سنتى بارز اما در حال افول دولت،
اكنون به نظر مىرسد رقابت جهانى و بازار داخلى به عنوان دو عامل يا محرك عمده
براى استمرار روند نوينسازى چين مطرح باشند.
3-
اژدها در شبكهها
تلاشهاى
دامنهدار و شجاعانه ملت چين از دوران ما قبل نوگرايى حاكم بر اين كشور چندين دهه
است كه لرزه بر اندام جهان و جهانيان انداخته است. ولى در سالهايى پس از دهه 1980
است كه شايد براى نخستين بار، جامعه جهانى توانسته است نظارهگر رشد و بالندگى
چين، در قالب ملتى بالقوه نوگرا و نوين باشد. چين در مقام «بزرگترين اقتصاد بازارى
در حال شكلگيرى» و به عنوان سومين اقتصاد برتر ملى در تمام جهان، احتمال دارد تا
سال 2020، حتى از اقتصاد امريكا هم پيشى گيرد. اقتصاد چين در تركيب با اقتصاد
هنگكنگ و تايوان، قادر خواهد بود حتى در دهه اول قرن بيست و يكم نيز به بزرگترين
اقتصاد ملى در سطح جهان تبديل شود. صندوق بين المللى پول در 1995 اعلام كرد كه چين
از دهه 1970 به بعد، داراى بالاترين نرخ پسانداز در جهان بوده است و طبيعتا براى
ملت 2/ 1 ميلياد نفردى چين، راه هنوز براى رشد هرچه بيشتر باز است.
لذا
جا دارد اين پرسش مطرح شود كه: جايگاه چين در قرن بيست و يكم كجا خواهد بود؟ با
توجه به برداشتهاى ما ازساختار سازمانى داخلى چين و تغييرات حاصل در آن، چهار
پيشبينى كلى در مورد آينده نوينسازى چين قابل طرح است. اول، ساختار در حال
شكلگيرى متمايز اما تعاملى اقتصاد- حكومت- حيات اجتماعى، روند روبهرشد خود را تا
تبديل شدن به يك ساختار سازمانى داخلى نوگرا همچنان ادامه خواهد داد.
شاخص
اصلى ما براى اثبات اين ادعا، پيدايش و رشد الگوهاى تخصيص كار بازارگراست. دوم،
توان بالقوه چين براى نيل به نوگرايى، كفايت نخواهد كرد. موانع عديدهاى وجود دارد
كه مىتوانند روند نوينسازى چين از طريق هدايت دولت را دچار تأثير يا حتى انحراف
سازند. بر سر راه ايجاد تحول عمده و اساسى در الگوى آمرانه