در
بخش حاضر، روش تحليلى پيشنهادى و مورد استفاده در كتاب، به طور مختصر و فشرده،
مورد ارزيابى قرار مىگيرد و ارزيابى و تفحص بيشتر در اين مورد، طبيعتا بر عهده
خواننده است.
رهيافتى
نهادى
شيوه
تحليلى مورد استفاده در نوشتار حاضر را مىتوان به طور خيلى مختصر در موارد زير
خلاصه كرد:
1-
رفتار انسان، كه توسعه اقتصادى را نيز شامل مىشود توسط نهاد انسانى، محدود و حتى
تعريف مىشود. نهاد انسانى، به دست بشر ساخته مىشود و لذا مىتوان آن را از طريق
اشتراك مساعى يا اقدامات جمعى برنامهريزى شده يا خودجوش، دستخوش تغيير و تحول
ساخت. طول و مدت زمان مشروعيت نهادى، نقش كليدى در نهاد انسانى موجود و
دگرگونىهاى حاصله در آن دارد. فرهنگ، به عنوان عاملى كه غالبا رفتار انسان را
توجيه مىكند، چيزى جز نهاد درونى شده در انسان نيست.
2-
نهاد انسانى، كه از درك نيازها و خواستهاى بشر نشأت مىگيرد، مىتواند به سه حوزه
يا عنصر اوليه، شامل حكومت، اقتصاد و حيات اجتماعى تقسيمبندى شود كه هر كدام،
اهداف، ويژگىهاى سازمانى، عملكردها، ارزشها، حيطه و الگوهاى رفتارى خاص خود را
داراست.[1] از نظر
درونى، هر كدام در طول تاريخ ساختارهاى سازمانى متفاوتى را تجربه كرده است و از
نظر بيرونى نيز هر سه مىتوانند از هم مجزا باشند يا نباشند. گاهى حتى يكى از اين
سه، خود به تنهايى جاى دو مورد ديگر را هم مىگيرد و بدين ترتيب، به تنها نهاد
انسانى بىرقيب تبديل مىگردد، كه اين پديده را، ما قبل نوگرايى مىگويند.
3-
وجود نوعى رابطه متمايز اما در عين حال تعاملى ميان حكومت، اقتصاد و حيات