در
نوشتار حاضر، براى مطالعه و بررسى روند نوينسازى به طور اعم و روند نوينسازى چين
به طور اخص، نوعى روش يا چارچوب تحليلى جايگزين[1]
پيشنهاد شده است كه بر نهادها و تغييرات نهادى حاصله در ساختار سازمانى داخلى يك
ملت، تأكيد مىورزد. در اين رهيافت تحليلى، الگوهاى تخصيص كار (الگوهاى توزيع و
تقسيم نيروى كار) به عنوان شاخص و معرف، پيشنهاد و استفاده شده است. پس از مرورى
اجمالى بر الگوهاى تخصيص كار در دو هزار سال تاريخ چين و نيز بررسى اين الگوها در
چين عصر حاضر، اينك نوبت نتيجهگيرى است. در بخش 1 فصل حاضر نگارنده كوشيده است
ضمن ارزيابى روش تحليلى پيشنهادى و مورد استفاده در كتاب، قدرت تبيين و نقاط ضعف
اين روش را براساس نوع كاربرد آن درباره چين، مورد بحث و بررسى قرار دهد. در بخش
2، علاوه بر ارايه شرحى مختصر و فشرده از يافتههاى عمده كتاب، ويژگىهاى نهادى و
تغييرات نهادى فراگير در ساختار سازمانى داخلى چين به اختصار، مرور و تشريح
مىگردد. اين يافتهها به ما كمك مىكند بتوانيم شك و ترديدها و نقاط ابهام
فراوانى را كه در مطالعات موجود درباره چين به چشم مىخورد، تا حدودى كاهش دهيم.
بخش 3 نيز به مرور برخى پرسشهاى مطرح شده در فصل چهارم و حدس و گمانهاى موجود
پيرامون آينده نوينسازى چين، براساس يافتههاى مطالعه حاضر اختصاص دارد.