طريق علل
بروز مهمترين رفتارهاى انسان را توجيه و تفسير كرد. عواملى چون نوينسازى،
مردمسالارى، توسعه اقتصادى، جنگ و ديگر تحولات اجتماعى، آشكارا معلول
محدوديتهايى است كه نهادها بر رفتار انسان تحميل مىكنند. جهت تشريح هرچه بيشتر
اين رويكرد، ابتدا مفهوم نهاد انسانى، براساس درك و فهم از نيازها و رفتار انسان،
بررسى مىشود. سپس، ديدگاههاى مهم پيرامون مشروعيت نهادها و تشكيلات يا واحد
مناسب براى تحليل نهادى مورد بحث قرار مىگيرد. در نهايت، توضيحات روشنى درباره
پارهاى اصطلاحات مهم، شامل بازار، دولت و حيات اجتماعى، ارائه مىشود.
رفتار
انسان و نهادهاى انسانى
آدمى
از لحظهاى كه پاى به عرصه حيات مىگذارد، جهت رفع نيازها و ارضاى خواستهايش مدام
با ديگران و با طبيعت، در تعامل است و لذا، مردم در قالبهاى خاصى با هم متشكل
مىشوند تا اقدامهاى هدفمند انجام دهند. رفتار هدفمند (و نيز رفتار غير هدفمند يا
اتفاقى ولى نتيجهبخش) انسان، موضوع محورى و اصلى رشتههاى وابسته به علوم اجتماعى
بوده است. رفتار آدمى، تحت تأثير نيازها (مانند نياز به خورد و خوراك و امنيت)
وخواستها[1] و علايق
(مانند علاقه به آسايش و آزادى) برانگيخته مىشود. نيازها عمدتا ريشه زيستشناسى
دارند و اصولا جهانشمول، ثابت و پايدارند. شمار فراوانى از نيازهاى انسان را مىتوان
با شيوههاى علمى تشخيص داد و به راحتى و با دقت، اندازهگيرى كرد. از بين مجموعه
رشتههاى علمى- زيستشناسى و شيمى زيستى[2]
كمكهاى شايان توجهى را در تحقق اين مهم به عمل آوردهاند. نيازها را براساس اهميت
ارتباطشان با حيات بشر و هزينه دستيابى به آنها مىتوان به نيازهاى «ردهبالا»،
نظير نيازهاى روحى و روانى (كه البته در عمل، بيشتر جنبه ميل و خواسته را دارند) و
نيازهاى «ردهپايين» يا اوليه، نظير غذا و هوا، رتبهبندى كرد[3].