بازار بايد
بقاى خود را در نظام سياسى و سامانستيز[1]
حاكم بر جهان تأمين كند، نوگرايى به سمت يك پديده ملى يا گروهى گرايش دارد. تا
زمانى كه جو با ثبات و پايدارى بر فضاى مجموعه نظامهاى حاكم بر جوامع انسانى شكل
نگيرد، استقرار يك نوگرايى جهانشمول، هدفى آرمانى اما دستنيافتنى به نظر مىرسد.
افزون بر اين، بروز تغيير و تحول در موقعيت عواملى همچون جمعيت (رشد، مهاجرت يا
حذف موانع نهادى) و دانش و اطلاعات (فنآورى) مىتواند برقرارى تعامل دايمى ميان
سه نهاد مزبور را به دنبال داشته باشد. ازاينرو، نوگرايى ممكن است توسط عواملى
همچون شدت حركت خود، نيروهاى بيرونى و اغراض يا خطاكارىهاى انسانى، از هم
فروپاشيده شود.
بقيه
مطالب فصل حاضر، به بحث و بررسى پيرامون مبناى نظرى عمومى براى مشاهده روند
نوينسازى و نقش تحولات نهادى در اين فرايند، اختصاص دارد.
2-
رفتارها، نهادها و نيازهاى انسانى
رويكرد
نهادى ما براى مطالعه فرايند نوينسازى با يك فرضيه سهجانبه شروع مىشود: اول، در
مطالعه كليه موضوعاتى كه با علوم اجتماعى سروكار دارند، از جمله مطالعه روند
نوينسازى و تحولات اجتماعى- سياسى، اين رفتار و سلوك انسان است كه نقش محورى و
اساسى را ايفا مىكند. دوم، رفتار انسان در هر شرايطى، توسط نهادهاى رسمى و غير
رسمى كه توسط خود انسان ساخته شدهاند، محدود مىشود.
سوم،
نهاد انسانى، اصولا داراى سه حوزه يا عنصر، شامل اقتصاد، حكومت و حيات اجتماعى است
كه هر كدام ساختارها، وظايف، عملكردها، ارزشها و هدفهاى خاص خود را دارند. در
اين رويكرد، راههاى ممكن براى تلفيق ديدگاههاى دانشمندان علوم اجتماعى و طبيعى،
اعم از جزءنگر[2] و
مجموعهنگر[3]، ارائه شده
است تا بتوان از اين