فصل
چهارم: بازسازى نهادى الگوهاى تخصيص كار چين در راستاى نوينسازى
حكومت
جمهورىهاى خلق چين، على رغم شرايط ما قبل نوگراى حاكم بر ساختار سازمانى داخلى،
در سالهاى پايانى دهه 1970 درصدد برآمد يك سلسله اصلاحات گسترده نهادى محتاطانه و
در عين حال سريع را به اجرا درآورد. اين اقدام متهورانه كه به معناى فاصله گرفتن
از سياستهاى مائو بود، استدلال سياسى سادهاى داشت و آن، قطع كردن هميشگى روند
ظاهرا اجتنابناپذير «تعويض سلسلهها» با استفاه از شرايط بحرانى بىسابفهاى بود
كه چين را از جنبههاى سياسى، اقتصادى و ايدئولوژيكى احاطه كرده بود. ولى دامنه
اين اصلاحات كه بسيار فراتر از حد انتظار رهبران حزب كمونيست چين بود، آنچنان
ساختار سازمانى داخلى چين را دستخوش تحول ساخت كه حزب، على رغم تلاشهاى گسترده در
جهت حفظ ساير رفقاى خود در بيشتر كشورهاى سوسياليستى، بسيارى از همپالگىهاى خود
را از دست داد و حتى خود، عميقا تحت تأثير تحولات ناشى از اين تغييرات نهادى قرار
گرفت.
به
نظر مىرسيد جريان نوسازى چين، تمام نيرو و توان خود را يكجا ذخيره كرده بود.
ديرى
نپاييد كه اقتصاد، حيات اجتماعى و حتى سياستهاى چين به سرعت راه بازار را در پيش
گرفتند. اينك اقتصاد چين با ظهور يك بازار، كه تلفيقى از فعاليتهاى خودجوش تجارى
و سرمايهگذارىهاى مستقيم خارجى، روند شكلگيرى آن را تسهيل كرده است، روزبهروز
از مجموعه اجتماعى- سياسى اين كشور فاصله بيشترى مىگيرد.
حيات
اجتماعى، تحت پوشش يك فرايند تجارىسازى شديد و سنگين، خود را در بسيارى جهات از
دولت جدا كرده است. با اين وصف، دولت چين درصدد است به